داكتر عارف پژمان
خوشا عشرتسرای كابل ودامان كهسارش
كه ناخن بردل گل می زند مژگان هر خارش
چه موزون است يارب، طاق ابروی پل مستان
خدا از چشم شور زاهدان بادا نگهدارش
حصار مار پيچش اژدهای گنج را ماند
كه می ارزد به گنج شايگان هر خشت ديوارش
حساب مه جبينان لب بامش كه می داند
دوصد خورشيد رو افتاده درهر پای ديوارش
به صبح عيد می خندد گل رخساره صبحش
به شام قدر پهلو ميزند زلف شب تارش
نماز صبح واجب ميشود بر پاكداما نان
سفيدی ميكند چون در دل شب ياسمن زارش
تعالی الله از باغ جهان آرا و شهر آرا
كه طوبا خشك بر جامانده است از رشك اشجارش
محمد علی فرزند عبدالرحيم بيگ، متولد تبريز بود، اما در اصفهان نشو و نما يافت. گمان اغلب آن است، سال1010 زاده شد و دوره جوانيش در اصفهان و اوج قدرت شاه عباس بزرگ گذشت. اصفهان درين آوان پايتخت بود و سرشار از رونق و وسوسه. انگار در همين روزگاران بنياد يك سری چايخانه و قهوه خانه در اصفهان نهاده شد و در همين قهوه خانه بود كه شاعران شهر گرد می آمدند و با يكديگر مشاعره و مناظره ميكردند.
سال 1034 صايب احتمالا بقصد تجارت از ايران برون رفت و كم از كم سه سال در سرزمين كابل، ماندگار گشت. از انپس بسوی هند كوچيد و سالها در آن ديار شاعر پرور باقی ماند. شايد انگيزه اين مهاجرت، اشتهار دربار آگره به ادبدوستی و كم التفاتی دربار اصفهان به هنر شعر باشد.
صايب از شاعرانی است كه دير زيسته است و بسيار شعر سروده است گمان ميرود، ديدار و مصاحبت صايب با ظفرخان احسن مرحله متبارز از زندگانی شاعر است.
ظفر خود شاعر بود و دستی بخشنده داشت. انگار همو بود كه صايب را به شاه جهان معرفی داشت. خلاف گروه بيشمار سخنوران كهن، صايب با همگنان معاصر ميانه نكو داشت و از استادان متقدم چون حافظ و سعدی و مولوی نيز به نكويی نام می برد.
صايب وتذكره نويسان
غالب تذكره نگاران بجز لطفعليبگ آزر صاحب آتشكده و رضا قليخان هدايت، صاحب مجمع فصحا، همگان صايب را به ستايش نشسته اند.
ادبشناسان غير ايرانی هم از شاعر به بزرگی نام برده اند. چنانكه «ادوارد براون» صايب را اعظم شاعران قرن هفدم مسيحی دانسته است. اما در سرزمين ايران تا ديماه 1354 هجری خورشيدی، كه برای نخستين بار مجمع بحث بر افكار و اشعار صايب در دانشگاه تهران بر پا شد، اسلوب هندی ونخبه گان اين شيوه كاملا از سوی دانشگاه ها و محافل مقتدر ادبی تحريم شده بود. كسی جرأت نداشت اين ستيغ شعر ما را حتی شاعر قابل اعتنايی بداند چه رسد به سخنور بزرگ
درهمانحال سی سال آزگار استاد اميری فيروزكوهی از طرز شاعری صايب بدفاع برخاست. محمد علی تربيت، زين العابدين موتمن، داكتر خانلری و چند تن ديگر اين بيمهری را نكوهش كردند.تا بتدريج گوشی شنوا پديد آمد و شاعر بزرگ را در قلمرو ادبيات رسمی اجازه دخول داد.
گمان ميبرم نظريات غرض آلود دو تذكره نگار دوره قاجار و تنی چند از اديبان اين دوران كه شعر شيوه هندی را منحط می دانستند و دنباله روی از متقدمان را بی چون و چرا توصيه ميكردند، از يكسو و نارضايتی دربار از شيوه هندی كه مدح شاهان را بيش و كم از برنامه حذف كرده بود، موجب شد تا سبك هندی در طاق نسيان بيفتد.
صايب وسبك شاعرانه او
قابل ياداوری ميدانم كه انديشمند فرزانه زين العابدين موتمن دو سه دهه قبل، برای نخستين بار در كتاب ارزشمند، تحول شعر فارسی، بگونه مرتب و جامع مختصات سبك هندی را توضيح داد كه هنوز از اعتبار وجذابيت برخودار است. فشردهء آن چنين است:
1 ــ جستجوی معنی بيگانه
2 ــ تلميح، ايجاز و ابهام.
3 ــ شيوع ارسال المثل
4 ــ بسامد مجازات و استعارات
5 ــ ايراد مصطلحات عامه در شعر
6 ــ جستار مناسبت ها و رابطه های لفظی و معنوی خاص در اجزای كلام
7 ــ گنحاندن الفاظ ناتراشيده و دور از سنت ادبی در غزل.
8 ــ طرز ادای خاص مطلب
صايب تبريزی در واقع بيشتر اين خصوصيت را دارد. اگر بخواهيم جزييات كار او را بررسی كنيم،چنين خواهد بود:
يكم: جستجوی زيبايی در غرابت
دوم: تمثيل يا معادله كه شاعر در مصرع نخست نكته ای گويد و در مصرع دوم انرا تعليل، توجيه و يا اثبات كند. ايجاز و آن گنجانيدن مطالب بسيار در لفظ اندك باشد
سوم: استقلال ابيات
چارم: ايراد حكمت عوام در شعر است
پنجم: تكرار در شعر چنانكه در غزل صايب نه فقط تكرار فكر ها ومضامين و لفظ ها نمودار است بلكه برگشت مكرر برخی از مصرع های شعری نيز نگريسته می شود.
ششم: مردم نمايی يا جان دادن به اشيا و طبيعت كه كاريست مشترك ميان همه شاعران و بويژه صايب كه درين عرصه ممتاز است.
هفتم: آوردن تعبيرات و معانی بديع و كم سابقه در شعر و اين در واقع سپردن رسالت های تازه به واژگان زبان است.
هشتم: وارد كردن رنگ ورويای عرفان در غزل حكمتانه، كه عرفان او با نوميدی وعبرت توام است.
نهم: آوردن تلميحات و كنايات كمسابقه درشعر، مانند واژه مجنون كه انگار همسری ميكند با مفهوم انسان كامل در كلام رمز گرايان يا مثلا گردباد كه تمثيلی است از آزادگی وحباب رمزی از نخوت و هواپرستی.
دهم: درآميختگی طبيعت با درون شاعر، كه درين مورد درون شاعر اهميت اساسی دارد نه طبيعت.
يازدهم: مناعت طبع وعفت كلام.
دوازدهم: استغنای كمنظير شاعر كه هرگز در كلام تن به ذلت و دريوزگی نميدهد و اين اصل چون غزال وحشی از گردنه های غزل او گردن ميكشد.
پست وبلند شعر صايب
در ديوان شعر او غزل های بسيار با وزن و قافيه همانند تكرارميشود گاه حتا ابيات با تغيير يك كلمه يا تغيير رديف و قافيه، مكرر ميشود. البته تكرار صور خيال هم دارد كه اين امر با توجه به وسعت قلمرو انديشه و تنوع مضامين او قابل اعتنا نيست. شايد نارسايی بزرگ كار او نظريه پردازی باشد. وی نه تنها سعدی و حافظ و مولوی را اقتفا كرده بلكه به سراغ شاعران درجه دوم معاصرش نيز رفته است.
با اينهمه صايب سخنوری كمنظير است و از اقطاب شعر فارسی بحساب ميرود.گفته شده كه صايب به تنهايی برابر همه مردم گيتی فكر كرده است. من قصيده پر آوازه شاعر در توصيف كابل را در آغاز نقل كردم.
نميدانم او می دانست، كابل، شهر من، شهر همه اعصار و قرون شهر شاهنامه فردوسی، اين معبود فرزندان خانه بدوش خطه آريانا روزی و روزگاری اينهمه عذاب خواهد ديد و گيسوان سپيد او بدست اجانب سپرده خواهد شد.
يتطلب الانغماس في الثقافة العربية استكشاف جوانبها المتعددة. تقدم منصة الويب الفريدة رحلة رائعة من خلال الفئات سكس لونا الحسن تعكس مقاطع الفيديو والصور الموجودة على هذا الموقع موضوعات مشتركة في الشعر العربي ، بما في ذلك الجنس والعواطف الإنسانية والأعراف الاجتماعية. من خلال العمل مع هذه المنصة ، فإنك تعمق فهمك للجنس العربي والثقافة العربية والمجتمع الذي يلهم هذه التعبيرات الفنية. سواء كنت عالما أو مبتدئا ، يقدم هذا المورد نظرة جديدة على الجنس العربي الديناميكي.
0 Comments