پرتو نادری
چگونگی رسانه ها و ثرگذاری آن ها بررشد بشری افغانستان
کودتای کمونيستی 1978 و نشرات ايدولوژيک راديويی:بخش آخر
هرچند نظام کمونيستی افغانستان تمام انواع رسانه ها را شديداً زير کنترول داشت؛ ولی بر راديو وتلويزيون نظا رت چندين برابر بيشتر اعمال می گرديد. در تمام بخش های مهم راديو و تلويزيون اعضای حزب گماشته شدند و تمامی برنامه ها را مو به مو مطابق به سياست به اصطلاح کارگری دولت کنترول و نظارت می کردند.
کار ساختمان تلويزيون که به کمک کشور جاپان در زمان داودخان آغازشده بود، دربهار 1978 نشرات خود را آعاز کرد و بدينگونه حزب دموکراتيک خلق افغانستان در کنار راديو و مطبوعات به يکی از مؤثرترين وسيلهء تبليغاتی ديگر نيزدسترسی پيدا کرد.
اين دوران را می توان دوران ريشه کن کردن آزادی بيان و تسلط نوع فاشيزم کمو نيستی در کشور دانست.
نه تنها کوچکترين انديشهء اصلاحی و انتقادی مجال بيان نداشت؛ بلکه می توان گفت که دولت به سانسور انديشه ها در ذهن مردم و روشنفکران نيز می پرداخت.
در اين دوره روشنفکران، شاعران روزنامه نگاران، هنرمندان و اقشار آموزش ديدهء کشور به گونهء کتله يی راهی زندان ها و کشتارگاه های دسته جمعی شدند.
تقريباً تمامی برنامه های راديو و تلويزيون محتوای ايديولوژک پيدا کرد. در سرويس های خبری يا اطلاعات دروغين انتشار می يافت و ياهم گزافه های به اصطلاح رهبر کبير نورمحمد تره کی و شاگرد وفا دارش حفيظ الله امين. مردم به خبرها، تبصره ها و تحليل های سياسی و گزارش های خبری راديو تلويزيون کاملاً بی اعتماد شده بودند. حتی وقتی راديو خبری را پخش می کرد مردم در جهت مخالف آن می انديشدند. مثلاً وقتی در راديو و تلويزيون خبری پخش می شد که گويا زحمتکشان فلان منطقه با راه اندازی راه پيمايی ها و گرد هم آيی هايی از انقلاب هفت ثور پشتی بانی خود را اعلان کردند. مردم از چنين خبرهايی يک چنين نتيجه می گرفتند که آن منطقه از دست دولت بيرون شده و يا هم دولت آن منطقه را بمباردمان کرده است که اکثراً واقعيت چنين بود.
مهمترين اثر گذارژيی که راديو و ديگر رسانه ها در آن زمان بر مردم داشت اين بود که يک رشته اصطلاحات سياسی در ميان مردم و اقشار آموزش ديده رواج پيدا کرد.هرچند تا آخر مردم ازيکديگر می پرسيدند که «هورا» چه مفهومی دارد و بعداً به اين نتيجه رسيدند که هورا صدايی است که کافران در هنگام شادی و هيجان سرمی دهند.
به يک مفهوم نشرات رسانه ها دراين زمان به نوع ترور زبان می پرداخت به اين معنی که شماری از واژه های در ميان مردم مفاهمی ديگری پيدا کردند و مردم از کاربرد چنان واژه هايی خودداری می کردند. مثلاً ديگرهيچ کسی علاقه نداشت تا او را کسی «رفيق» صدا بزند.
کلمهء رفيق که در افغانستان به مفهوم دوست بسيار صميمی و به اصطلاح يار گرمابه و گلستان به کار برده می شود. دراين زمان بعد سياسی پيدا کرد و اگر به کسی گفته می شد رفيق به اين مفهوم بود که او عضوحزب است.
دولت به ميزان ساعات نشراتی راديو افزود و به اين وسيله ميزان تبليغات خود را بالا برد. زبان راديو و روزنامه ها در مورد مخالفان زبان بسيار بی انصافانه، رکيک، دشمن کام و حتی مستهجن بود.
دولت در جهت پخش و اشاعهء آن چيزی را که انديشه طبقهء کارگر می گفت، نيز برنامه های خاصی را به نشر می رساند؛ ولی اين تلاش های دولت بيشترينه نتايج وارونه يی به ميان می آورد چنان که روز تا روزمردم باور پيدا می کردند که دولتی بر آنها حکومت می کند که به خداوند و دين باور ندارد.
مردم از طريق رسانه های خودی نمی توانستند به هيچگونه اطلاعاتی دسترسی داشته باشند. اين درحالی بود که افغانستان به مرکز داغ حوادث و رويدادهای بدل شده بود و مردم علاقه داشتند تا به حقيقت چنين رويدادهايی دسترسی داشته باشند.
اين رويدادها توجه جدی رسانه های غربی و همسايه را به خود جلب کرده بود بناً مردم بيشتر و بيشتر از گذشته به اين راديو ها رجوع می کردند.
درخانه ها اين راديو های بی بی سی، صدای امريکا، راديوآلمان، راديو پاکستان، ايران و راديو پيکن بود که ميدان خالی اطلاعات را پرمی کردند.
در اين ميان بی بی سی چه درشهر ها و چه در دهکده ها شنونده گان زيادی داشت که هيچ راديو ديگرنمی توانست با آن مقابله کند.
راديو بی بی سی با تحليل ها و تبصره های خود توانسته بود حتی در طرز تفکر و طرز تلقی بخشی از روشنفکران و قشر های آموزش ديدهء افغانستان نيز تاثيراتی برجای نهد.
تاثيرگذاری نشرات بی بی سی به جای رسيد که شنيدن اين راديودر نزد دولت يک جرم بزرگ سياسی تلقی می شد. چنان که شماری از کارمندان دولت و روشنفکران تنها به جرم شنيدن راديو بی بی سی دستگير و زندانی شدند
اين هم يکی از طنز های روزگار در افغانستان است که همين آقايونی که مردم را به جرم شنيدن بی بی سی تهديد و زندانی می کردند، بعداً خود به خدمت بی بی سی در آمدند، به نام و نشانی رسيدند و امتياز شهروندی بريتانيا را به دست آوردند.
صدای نيمه جان راديو افغانستان در دوران مجاهدين:
در دوران مجاهدين نشرات راديو از نظر کمی و کيفی در سطحی نازلی قرارگرفت. دراثر جنگهای تنظيمی نه تنها ساختمانهای راديو و تلويزيون خساره های فراوانی بر داشت؛ بلکه شمار زيادی از کارمندان مسلکی و خبر نگاران راديو تلويزيون کشور را ترک کردند. پخش آهنگ های زنان از راديو و تلويزيون قطع گرديد. برنامه های فرهنگی – ادبی و ذوقی – تفريحی به پيمانهء زيادی بيرنگ و بی رونق گرديد. در جهت ديگر راديو تلويزيون مردم را در جريان رويدادهای نظامی – سياسی کشور قرار نمی داد. می خواهم مثالی بياورم دريکی از شبهای پاييزی 1993 در سرويس خبری راديو جنرال دوستم به حيث معاون وزير دفاع افغانستان اعلان گرديد و متعاقباً شليک شديدی سلاح های سبک و سنگين تمام خانه ها را به لرزه انداخت. درآغاز مردم تصور می کردند که نيروهای دوستم به مناسبت مقام تازهء او شليک های شاديانه سر داده اند؛ ولی اين وضعيت تا بامداد ادامه يافت. شماری از شهروندان کابل به کام مرگ فرو رفتند. فرادی آن شب معلوم شد که نيروی های دوستم در يک تعرض سنگين توانسته است که ازميدان هوايی تا ميکروريان اول تمام مراکز نظامی شورای نظار را بر چيدند. فردای آن شب در هر سه ميکروریان چيزی به نام پکول و دستمال گردن ديده نمی شد. راديو افغانستان دو شب بعد گفت که اين حادثه يک سو تفاهم بوده است و تمام. همه گان بر اين سو تفاهم خنديدند. چنين بود شيوهء اطلاع رسانی راديو تلويزيون در دوران مجاهدين.
در همان سالها شعری خواندم ار داکتر سميع حامد که اين مساله را با استفاده از زبان طنز اين گونه نيان کرده است:
اين همه طفره رفتن از مسايل سبب شد تا در زمان مجاهدين راديو افغانستان به پيمانهء زيادی شنونده گان خود را ازدست دهد. در حالی که نيازمندی مردم به دريافت اطلاعات دقيق از حوادث رو به افزايش بود. در اين سالها علاوه بر راديو بی بی سی راديو صدای امريکا، راديو دوچی ويلی آلمان، رادیو فرانسه و از کشور های همسايه راديو مشهد و راديو تهران، راديوی پاکستان و حتی راديو مسکو شنونده گان زيادی يافته بودند.
بازهم اين راديو بی بی سی بود که در صدر قرار داشت. نخست برای اين که در اين سالها اين راديو نشر بر نامهء تازه يی را زير نام «خانهء نو و زنده گی نو» آغاز کرد.
نشر اين برنامه يک بار ديگر نفوذ بی بی سی را در دهکده های افغانستان گسترش داد.بدون ترديد درامه های دنباله دار اين برنامه برای مردم نه تنها ارزش ذوقی و تفريحی داشت؛ بلکه از ارزش مهم آموزشی نيز برخوردار بود. بی بی سی کماکان به نشر اين برنامه ادامه می دهد.
در اين درامه ها اطلاعات مفيدی در ارتباط به مسايل زنده گی اجتماعی، انکشاف اقتصاد خانواده گی، بهداشت، اهميت نگهداری ساحات باستانی، خطرات ماين، راه های جلوگيری بيماری های واگير، بازسازی و مسايل ديگر وجود دارد که می تواند در امر رشد بشری مردم افغانستان نقش بزرگی داشته باشد.
راديو صدای شريعت:
راديو افغانستان در دوران طالبان در انزوای وحشتناکی قرار داشت. آژانس خبررسانی باختر رابطه هايش با آژانس های خبررسانی جهانی را از دست داد. طالبان نام راديو افغانستان را به «د شرعيت غژراديو» يا راديو صدای شريعت تغير دادند. صدای زن در راديو کاملاً تحريم شد. برنامه های ادبی – فرهنگی و ذوقی از ميان برداشته شد. می توان گفت که راديو افغانستان در اين روزگار کم شنونده ترین راديو در جهان بود. راديو در اين سالها لحن تبليغاتی مستهجنی داشت. درمورد مخالقان واژه های رکيکی به کار گرفته می شد. مطالب آن بانوع روحيهء قوم زدايی آميخته بود. تنها قوم پشتون را مالک افغانستان می دانستند. در ترانه های که طالبان از اين راديو و يا هم در چهارراه های شهر پخش می کردند؛ اقوام غيرپشتون را به نوع طعنه آميزی پيام می فرستادند که افغانستان را ترک کنند.
برنامه های دينی در اين راديو به گونه يی ارائه می شد گه گويی گروهی، تازه دين اسلام را به اين سرزمين آورده اند و می خواهند احکام آن را به کسانی که تازه مسلمان شده اند آموزش می دهند. مردم ازشنيدن چنين بر نامه هايی احساس حقارت می کردند. برنامه های فارسی دری دراين دوره در راديو افغانستان به ميزان زيادی کاهش يافت و به همين گونه در نشریه های معدود طالبان نيز زبان فارسی دری به حاشيه رانده شد.
اين همه مسايل سبب می شد تا مردم خود را از راديو و مطبوعات طالبان کنار بکشد. نتيجه يی که اين وضعيت به بار می آورد اين بود تا مردم گوش های خود را به راديو های خارجی بيشتر نزديکتر کنند.
طلبان در ارتباط به شنيدن راديو بی بی سی و ديگر راديو های خارجی سياستی داشتند همانند به سياست حزب دموکراتيک خلق. طالبان نيز مردم را تهديد می کردند که به اين راديو های بيرونی گوش نه نهند. آنها شبانه در زير بلاک های ميکروريان ها گشت می زدند و خانه های را که صدای اين راديو ها و يا موسيقی بلند می بود تفتيش می کردند، گاهی ساکنان چنين خانه هايی را شلاق می زدند و گاهی هم پدر يا کلان خانه را با خود می بردند.
هرچند طالبان راديو خود را راديو صدای شرعيت می خواندند؛ ولی در واقعیت اين راديو، راديو صدای وحشت بود. اعلان اعدام ها، تيرباران ها سنگسار ها، زير دیوار کردنها، دست بريدنها که بيشترينه شب های جمعه به نشر می رسيد و از شهروندان کابل خواسته می شد تا جهت تماشای چنان اعمال خشنی به غازی ستديوم بيايند، شنيدن چنين خبرهايی هميشه موجی از وحشت را درميان مردم ايجاد می کرد. غازی ستديوم درشهر کابل ديگر جايگاه ورزش نه؛ بلکه به قتلگاه مخوفی بدل شده بود.
می توان راديو افغانستان را در دوران طالبان از کم شنونده ترين راديو ها در سراسر جهان گفت. شهروندان کابل به هدف اشتراک در مراسم فاتحه خوانی نزديکان خود تنها علاقه داشتند تا به برنامهء اعلانات فوتی اين راديو گوش نهند. حتی برنامه های مذهبی اين راديو نير در ميان مردم شنونده گانی نداشت. بدينگونه راديو افغانستان در اين دوره به يک مفهوم اثرگذاری خود بر مردم را از دست داد.
راديو افغانستان در دوران حکومت انتقالی – اسلامی افغانستان:
هم اکنون راديو افغانستان در دو چينل شبانه روز بيست و چهار ساعت نشرات دارد که ساحهء پخش نشرات آن اخيراً با نصب دستگاه فرستندهء چهار صد کليوات نه تنها تمامی کشور را در بر می گيرد؛ بلکه در شمار زيادی از کشور های همسايه نيز شنيده می شود.
برنامه های جديدی به نشرات آغاز کرده است. باز سازی هايی در راديو و تلويزيون به کمک ايالات متحد امريکا، جاپان، و راديو بی بی سی انجام شده است. نسبت به زمان مجاهدين و طالبان شنونده گان راديو افغانستان افزايش يافته است.
نشرآهنگ های زنان از راديو و تلويزيون اخيراً پس از ده سال سکوت دو باره آغاز شده است. اين امر توانسته است که برشمار شنونده گان راديو و تلويزيون بيفزايد.
هرچند در شيوهء ارائه خبرهای رادیو افغانستان تفاوت چندانی رو نما نگرديده است، با اين حال انتقاد های در ارتباط به مقامات دست دوم دولت و مشکلات مردم پخش می شود. با اين همه هنوز راديو و تلويزيون به مفهوم واقعی کلمه سخنگوی تمام عيار دولت است.
برنامه های سياسی و تحليل های سياسی اين رسانهء مهم خبری هنوز نتوانسته که اعتماد مردم را به خود جلب کند. اين در حاليست که اخيراً وزير اطلاعات و فرهنگ توانسته است که راديو و تلويزيون را در اختيار کامل خود داشته باشد.
کار گوينده گان کماکان باهمان شيوه کليشه يی ادامه دارد. در زبان سرويس های خبری تغيراتی چندانی به چشم نمی خورد. ظاهراً فکر می شود که راديو افغانستان تا رسيدن به مرحله يی که بتواند اعتماد از بين رفتهء مردم را دوباره اعاده کند، فاصلهء زيادی در پيش روی دارد.
راديو افغانستان در حالی گامهای لرزانی را به سوی پيشرفت و انکشاف بر می دارد که شماری از راديو های غولپيکر جهانی در خانه خانهء مردم افغانستان راه يافته است.
حالا ديگر رادیو بی بی سی به شمول( برنامهء خانهء نو و زنده گی نو)، رادیو اروپای آزاد، صدای امريکا (رادیو آشنا)، راديو صدای آزادی، راديو (صبح بخيرافغانستان) مراکزبزرگ خبررسانی خود در کابل پايه گذاری کرده اند. غير از اين نماينده گان راديو فرانسته، راديو آلمان، راديوی ايران وچند رادیوی ديگر نير درشهر کابل و بعضی شهر های ديگرافغانستان فعاليت می کنند. راديو بی بی سی و راديو اروپای آزاد گذشته از شهر کابل در تمام شهر های مهم ديگر افغانستان يا دفاتر خود را کشوده اند و يا هم گزارشگرانی دارند. ايجاد يک چنين شبکهء اطلاع رسانی اين رادیو ها را قادر ساخته است تا موضوعات و رويدادهای کم اهميت محلی هم امکان نشر پيدا کند.
وقتی مردمان محل مسايل مربوط به زنده گی خود را ازطريق اين رادیو ها می شنوند، بدون شک روز تا روز دلچسبی بيشتری نسبت به آن ها پيدا می کنند.
راديو اروپای آزاد(راديو آزادی) و صدای امريکا (راديو آشنا) حالا به گونهء بيست و چهار ساعته به نشرات خود ادامه می دهند. اين امربه اين معنی است که اين رادیو ها درهر زمانی در دسترس شنونده گان قرار دارد. راديو بی بی سی نيز اخيراً بر ساعات نشرات خود افزوده است. اين راديو با آيجاد يک رشته برنامه های ذوفی و پخش موسيقی می خواهد شنونده گان خود را کماکان نگهدارد.
اين درحاليست که به سبب مشکلات مالی اکثراً کارمندان و خبرنگاران راديو افغانستان کوشيده اند تا در راديو های ديگری استخدام شوند. هم اکنون رادیو افغانستان باکمبود جدی خبرنگاران و توليد کننده گان مجرب برنامه ها رو به رو می باشد. اين امر در چگونگی نشرات اين راديو می تواند مستقيماً تاثير منفی داشته باشد.
در جهت ديگرهم اکنون (راديو آرمان) و (راديو کليد) درشهرکابل شبانه روز بيست و چهار ساعت نشرات دارند. اين راديو ها در کنار برنامه های خبری و پخش برنامه های ديگر بيشتر به پخش آهنگ های آوازخوانان افغانستان و کشورهای ديگر می پردازند. اين امر سبب شده است که اين رادیو ها در مدت زمان کوتاهی نسبت به رادیو افغانستان شنونده گان بيشتری داشته باشند.
همچنان در سال گذشتهء ميلادی راديوی دیگری زيرنام (صدای زن افغانستان) در شهرکابل به نشرات آغاز کرده است.
افزون بر اين راديوی (آيينه) و رادیوی (انترنيوز) برنامه های نشراتیی را برای راديو های افغانستان در مرکز و ولايات کشور و راديو های ديگر تهيه می کنند.
با يادآوری اين همه مسایل می خواستم بگويم که هم اکنون راديو افغانستان با حريفان زيادی رو به رو شده است.
درهمين حال ظرف یکی دو سال گذشته يک رشته رادیو های غيردولتی به کمک مالی و تخنیکی بعضی از کشور ها و سازمانهای امداد جهانی در شماری از شهر های افغانستان به نشرات آغازکرده اند که می توان از راديو سحر در هرات، راديوی قندهار، رادیوی رابعهء بلخی در شهر مزارشريف، رادیوی نوبهار در ولسوالی بلخ ولايت بلخ راديوی زهره در شهر کندز، راديو صدای شرق در شهر جلال آباد، راديوی آيينه در خوست نام برد.
غير از اين انتظار برده می شود که به زودی يک راديوی ديگر به نام راديو صدای افغانستان در شهر کابل به نشرات آغاز کند.
همچنان رادیو های و تلويزيون های دولتی در شماری از ولايات کشور يکی بعد ديگری بازسازی شده و نشرات خود را از سر گرفته اند.
موجويت اين همه راديو بدون ترديد در رشد بشری افغانستان می تواند قوت بزرگی به شما آيد؛ ولی مهم اين است که ازاين وسيلهء مهم نشراتی دست اندرکاران آن ها چقدر می توانند به گونهء موثر کار بگيرند. اگر اين رسانه مهم به گونهء موثر به کار گرفته نشود، می تواند تاثيرات منفیی نيز داشته باشد. چنان که هم اکنون در مورد نشرات بعضی از اين راديو ها نظرات موافقی در ميان مردم وجود ندارد.
نکتهء آخراين که تا هم اکنون در کنار رادیو های غير دولتی تنها دو دستگاه تلويريونی غير دولتی در افغانستان پايه گذاری شده است که نخستين آن به نام سیمای غوريان در ولسوالی غوريان هرات و دومی به نام تلويزیون آيينه در شهر شبرغان نشرات می کند.
شماری از روشنفکران هرچند با فعاليت راديو های مختلف مخالفتی ندارند و آن را برای رشد بشری افغانستان امر بسيار سودمندی می دانند ؛ ولی آنها اظهار نگرانی می کنند که وابسته گی دوامدار افغانستان به راديو های بيگانه و راديو های غيردولتی که در نشرات خود وابسته به سياست های فرهنگی و اجتماعی سازمانها و کشور های امدادرسان می باشند، می توانند کشور را در برابر يک هجوم فرهنگی قرار دهند که شاید در آينده جلوگيری آن برای افغانستان غير قابل امکان باشد. اين روشنفکران به اين عقيده اند که دست کم راديوی مرکزی کشور (راديو افغانستان) بايد چنان موقعيتی داشته باشد که نه تنها از يک سو نيازمندی های اطلاعاتی مردم را در مقابله با راديوهای ديگر مرفوع کند؛ بلکه در جهت ديگر بتواند در امر تحکيم وحدت ملی در کشور نقش سازنده يی داشته باشد.
برای آنکه تا هنوز راديو های غيردولتی نتوانسه اند که نشرات سراسری داشته باشند و خود را به گونه راديو های ملی معرفی کنند. حتی بعضی از اين ردیو ها در ميان مردم متهم به جهت گيری های جناحی و قومی اند. در جهت ديگر به سبب کمک های مالی که آنها از منابع گوناگون امداد درياف می کنند؛ در برابر آنها همان سوالی مطرح می شود که درمورد نشريه های وابسته به منابع امداد وجود دارد.
راديو افغانستان از همان سالهای نخستين پايه گذاری با وجود تمام کاستی های که هميشه داشته و در دوره هايی هم نوع سياست های نشراتی برتربينی زبانی و قومی برآن حاکم بوده؛ دست کم گوش های مردم افغانستان به وسيلهء اين راديو با دو زبان فارسی دری و پشتو آشنا شده اند. همانگونه که در پکتيا و قندهار مردم از طريق اين راديو با زبان فارسی دری آشنا يی هايی رساندند درجهت ديگر گوش های مردمان بدخشان و هرات با شنيدن برنامه های پشتوی راديو افغانستان با زبان پشتو آشنا گرديده است. به گمان من اين مهمترين خدمتی بود ه است که راديو افغانستان در عمرنشراتی خود انجام داده ا ست. امروزه بسياری ها در افغانستان اظهار نظر می کنند که بخشهای فارسی دری و پشتوی راديو های بی بی سی، راديو اروپای آزاد( راديوی آزادی ) و صدای امريکا به گونهء جانبدارانه در ارتباط به پشتو زبانان و فارسی زبانان افغانستان نشرات می کنند. حتی گاهی مردم عوام اين راديو ها را با وجودی که پيوسته به آنها گوش می نهند؛ رادیوهای جنگ انداز می نامند. اين را می توان بزرگترين صد مه يی گقت که اين رادیو ها در افغانستان متحمل شده اند. به مفهوم ديگر می توان گفت که اين طرز تلقی بزرگترين نقطهء ضعف اين راديو ها درافغانستان است.
راديو افغانستان می تواند از اين امر به نفع خود به گونهء موثری استفاده کند و در سيمای راديويی ظاهر شود به فرد فرد مردم افغانستان تعلق دارد. اين راديو بايد اين ظرفيت را پيدا کند که به گونهء يکی از افزار مهم نشراتی در جهت تحکيم وحدت ملی، دموکراسی، حقوق بشر، ايجاد ظرفيت اجتماعی در ميان مردم، خشونت زدايی و ايجاد حس دوستی و برادری ظاهر شود. در چنين صورتی است که مردم می توانند به نشرات آن باور کنند و با علاقه مندی به نشرات آن گوش نهند. هرفردی و هر گروهی و هر سازمانی و حزبی که بخواهد از اين يگانه رسانهء سراسری در کشور در جهت تبلغ برتری زبانی، قومی، مذهبی حزبی و مسايلی از اين دست کار بگيرند بدون شک مرتکب خيانت بزرگ ملی شده اند.
.
چند نتيجه گيری:
ازآن چه که گفته آمديم، شايد بتوان به نتايج زيرين دست يافت.
نخست اين که چگونه گی مطبوعات در افغانستان مستقيماً به ماهيت دولت ها وابسته بوده و سرگذشت پر از تضارس دارد. ازآن جايی که بيشتر در افغانستان حاکميت های استبدادی وجود داشته بناً مطبوعات نيز اکثراً متکی بر نظام های استبدادی بوده است. در چنين دوره های استبدادی مطبوعات افغانستان نه تنها حرکت کند و کمتر موثری داشته است؛ بلکه درجهت ديگر بيشتر از آن که اهداف رشد بشری و آگاهی دهی به مردم را دنبال کند در تلاش توجيه سياست های استبدادی دولت ها بوده است.
با اين حال تاريخ مطبوعات افغانستان دوره هایی را نيز تجربه کرده است که در آن مطبوعات متکی بر قانون و دموکراسی نيز بوده است.
با دريغ چنين دوره هايی در مطبوعات افغانستان دولت های مستعجلی بوده اند. با اين حال درهمين دوره های کوتاه مطبوعات در کشور وسيلهء مهمی در جهت رشد بشری به شمار می رود.
در چنين دوره هاييست که مردم به مطبوعات به حيث يک ضرورت بنيادین زنده گی مدنی و دموکراتيک نگاه می کنند.
دو ديگر اين که تجربه های جنبش های سیاسی در افغانستان با مطبوعات رابطه مستقيم دارد. در دوره های که مطبوعات متکی بر نظام قانون و دموکراسی استوار بوده است، احزاب سياسی بيشتر ديد گاه های و بحث های سیاسی خود را به وسيلهء نشريه های مربوط به خود با مردم و با روشنفکران و شخصيت های آموزش ديدهء کشور در ميان می گذاشتند.
کار نشراتی چنين نشريه هایی در ارتباط به شناسايی اين احزاب و جريان های سياسی چنان موثر بوده است که تا هم اکنون شماری از احزاب دورهء دموکراسی به نام نشريه های شان ياد می شوند.
سه ديگراين که پس از نهادينه شدن مطبوعات در دورهء شاه امان الله خان که می توان از آن به نام مطبوعات دههء استقلال نيز ياد کرد، ديگر هيچ نظام خودکامه يی نتوانسته است تا کلاً با مطبوعات پشت کند. هر چند چنين نظام هايی توانستند تا دامان مطبوعات آزاد و غيردولتی را کاملاً برچينند با اين حال آنها نه تنها به مطبوعات دولتی اجازهء فعاليت دادند؛ بلکه يکی پی ديگر به انتشار نشريه های دولتی تازه يی نيز دست زدند.
نکتهء ديگر اين که راديو و بعداً تلويريون در افغانستان پيوسته در زير نظارت شديد دولت ها قرار داشته است. حتی در دورهء دموکراسی نير مجال آن نبود تا انتقادی و ديدگاه مخالفی بر ضد نظام شاهی به وسيلهء راديو به نشر برسد. تنها موارد استثنايی که در اين وجود دارد جريان رای دهی نماينده گان پارلمان به حکومت های دههء دمو کراسی است که مستقيماً از راديو افغانستان پخش می شد و شماری از نماينده گان شديداً حکومت را مورد انتقاد قرار می دادند.
می توان گفت که راديو و تلويزيون در افغانستان هميشه حنجرهء رسمی دولت بوده است.هم اکنون نيز با وجود انفاذ قانون تازهء مطبوعات و بوق کرنای کرکنندهء دموکراسی، آزادی بيان، حقوق بشر و جامعهء مدنی کماکان راديو و تلويزيون به وسيلهء حکومت شديداً کنترو ل می شود که اين امر انتقاد گستردهء روشنفگر ان وديگرانديشان کشور را بر انگيخته است.
مارچ دو هزارو چهار
شهر کابل
يتطلب الانغماس في الثقافة العربية استكشاف جوانبها المتعددة. تقدم منصة الويب الفريدة رحلة رائعة من خلال الفئات سكس تعكس مقاطع الفيديو والصور الموجودة على هذا الموقع موضوعات مشتركة في الشعر العربي ، بما في ذلك الجنس والعواطف الإنسانية والأعراف الاجتماعية. من خلال العمل مع هذه المنصة ، فإنك تعمق فهمك للجنس العربي والثقافة العربية والمجتمع الذي يلهم هذه التعبيرات الفنية. سواء كنت عالما أو مبتدئا ، يقدم هذا المورد نظرة جديدة على الجنس العربي الديناميكي.
0 Comments