گزارش برنامه ی گرامیداشت زنده یاد داکتر محمد اکرم عثمان

روز 5 نومبر سال 2016 ، جمعی از فرهیختگان افغانستان و ایران در استکهلم گرد هم آمدند تا یاد راوی کاکه ها و عیاران کابل زمین را گرامی بدارند. راویی با صفا و بی کینه ی که تا آخرین دم حیاتش برای عشق زیست .

اندیشمند آزاده ی که همواره برای آزاده گی ، دوستی ، انسانیت و نور قلم زد.
مبارز انسانگرایی که همواره شانه به شانه ی پایین ترین، مظلومترین و بی نوا ترین اقشار جامعه ، با قدم و قلمش حضور داشت و رزمید.

او خشتی از هویت فرهنگی و ملی ما بود، و هر کسی او را بنوعی بیاد دارد. کسی با کاکه ها و عیاران داستانهایش، فرهنگ بومی را نفس کشیده و آن دیگری صدای گرم و دکلمه های دلنشینش را در شبهای گرم و سرد وطن با گوش جان شنیده است. جمعی اندیشه های انسانگرایانه ی او و نگاه دیگرش به درد های مشترک مان، همان درد من و ما که فراتر از قوم و قبیله، دین و کشور و مرز است، همان درد استخوان سوز افتراق و شقاق بین انسانها، چپ و راست بودن ، این سویی و آنسویی بودن را بیاد میاورند.

و لذا آنروز همه گرد هم بودند که شخصیتی را پاس دارند که در تمام زنده گیش همواره به انسان اقتدا نمود و این ارزشمند ترین ارزشها را داشت.

روز سردی بود. با اینکه برف باری های آخیر به شهر استکهلم جلوه ی دیگری بخشیده بود ولی از طرف دیگرآنهمه برف تردد را نیز در جاده ها بسیار مشکل ساخته بود. با این حال جمعی بزرگ از فرهیخته گان علمی ادبی و اجتماعی ازسویدن، و دیگر کشورهای مختلف با اشکال گوناگون سر ساعت به سالون اجتماعات حاضر شدند. بخش اول برنامه با 15 دقیقه تاخیر توسط عضو کلوب قلم افغانها در سویدن، هنرمند مطرح دکتور همایون مروت آغاز گردید.

سپس ظاهر افشار عضو دیگر کلوب قلم ، زندگی نامه ی داکتر اکرم عثمان را بخوانش گرفت.
زندگی نامه با تصاویر مختلفی از داکتر عثمان که بر روی صفحه ی بزرگ نمایش داده میشد همراه بود.

بخش دوم با شعر از فرید اروند عضوکلوب قلم افغانها در سویدن آغاز گردید. اروند کمتر اشعارش را خود بخوانش میگیرد. اما احساس و باورش به اکرم عثمان بحدی بود که برای اولین بار خود پیشنهاد کرد که شعری میخواند .
و در همان آغاز برنامه وقتی طنین صدای مهربان و پر از احساسش در سالون پیچید حال دیگری در فضا بوجود آمد.

کس از شکوه و نور نیاورد غیر تو
از قصه های دور نیاورد غیر تو

یک شاخه از شگوفه و شبنم برای ما
یا میوه ی شعور نیاورد غیر تو

افسانه های « کوچه» و مردان با وقار
از کابل صبور نیاورد غیر تو

باران و باد میوزد اما مگر هنوز
پیغام از سرور نیاورد غیر تو

ما رفته رفته ذفته به بن بست می رسیم
کس «کوچه» ی عبور نیاور غیر تو

ای قصه گوی پیر که نامت همیشه باد!
کس از شکوه و نور نیاورد غیر تو


بعد از آن به دعوت دکتور مروت ، شاعر و ادیب توانا و مطرح کشور جناب شریف سعیدی به عنوان اولین سخنران، به روی جایگاه آمد.

آقای سعیدی سخنانش را با عنوان ( اکرم عثمان دایره المعارف فرهنگ و ادب) آغاز کرد. او به معرفی ابعاد مختلف شخصیت اکرم عثمان پرداخت. 1 ـ فصاحت و بلاغتش در زبان دری، 2 ـ صدای خوش و خاصش در دکلماتوری نثر و شعر، 3 ـ نثر داستانی سرشارش از ذخایر واژگانی مردمی ، 4 ـ تواضع و ادب خاصش در برابر همه ی مردم،5 ـ تسلطش بر زبان فارسی بخاطر تحصیل در افغانستان و ایران ، 6 ـ نقدش از خویشتن خویش، 7 ـ جامعه شناسی اش ... او در ادامه با اشاره فصاحت و بلاغت خاص دکتور عثمان گفت:
اکرم عثمان از آخرین بازمانده گان فصاحت و بلاغت دری بود. او شمرده و شیرین سخن می‌گفت و صدای گرم و گیرا داشت و گزیده گوی بود. همه به یاد داریم که زبان او به سلام و دعا عجین بود: وقتی می گفتی داکتر صاحب شما از مفاخر ادبیات دری استید. می گفت: از برای خدا... خدا نگیری تان ، خدا کم تان نکند... اگر کسی همت کند و روی لهجه اصیل کابلی تحقیق کند. شنیدن صحبت ها، گفتگوها، دکلمه های نثر و شعر و سخن رانی های اکرم عثمان منبع بسیار غنیمت است برای جدا کردن سره از ناسره زبان...

سعیدی در پایان پیشنهاد نمود که باید فایل های صوتی داکتر اکرم عثمان به دانشگاه های جهان ارایه داده شود تا برای بایگانی و تحقیق لهجه ها حفظ گردد.

دومین سخنران داستان نویس و ادیب مشهور کشور محمد حسین محمدی بود. او ویژه گیهای خاص مانند شکل بیان، شخصیت پردازیها ، تلخیص در روایت ها، توصیف ها و صحنه پردازی ها، در داستان های اکرم عثمان را به بررسی گرفت.
او در رابطه با زبان داستانی، شخصیت های داستانی داکتر عثمان چند نقل قول مستقیم داکتر را از مجله ژوندون حکایت نمود .
" ـ زبان گفت و گوهای آدم های قصه هایم زبان اصلی طبقه و یا قشری است که کرکتر مورد نظر بدان متعلق است و برای رعایت این مامول در داستان هایم ، اغلب گوش به گپ های هر صنف و طبقه داده ام تا بدانم یک کاسب شهری، یک روستایی، یک محصل ، یک مامور اداره، چه کلماتی را هنگام گپ زدن استخدام می کند." ژوندون، 1353

" ـ به جرأت می گویم آدم های قصه های من برخورد های شان با همدیگر و یا رو به رو با رخدادها، همان هستند که در زندگی عینی می توانند باشند." ژوندون دلو ـ 1353

آقای محمدی در بخشی از صحبت های کارشناسانه اش با اشاره به سنت روایت گری و نقالی قصه های کهن، و مقایسه آثار داستانی اکرم عثمان با این سنت گفت: در حقیقت قصه های اکرم عثمان را می توان حد فاصل روایت گری و نقالی سنتی الهام گرفته شده از روایت ها و نقل های افسانه های فارسی و روایت و داستان نویسی به مفهوم جدید امروزی دانست.

سومین سخنران، حمزه واعظی، نویسنده و پژوهشگر نامدار وطن، از ناروی آمده بود که بر روی جایگاه قرار گرفت. عنوان سخنرانی حمزه واعظی، "دکتر عثمان؛ مسله ی استبداد تربیتی و گفتمان روشنفکری" بود. او ابتدا صحبتش را با این جمله آغاز نمود که دکتر اکرم عثمان از زمره فرزانه گان کم ادعا، نرمخو، بسیار حلیم، مودب، کم حاشیه ولی بشدت پرکاری بود که بخشی از تاریخ روشنفکری افغانستان را نماینده گی می کند. واعظی سپس سخنان خودرا در سه بخش تقسیم نمود. در بخش نخست صحبت های او با عنوان "دکتر عثمان و نقد خویش" بود. وی با استناد به نظریات و نوشته های دکتر عثمان این موضوع را عنوان نمود که آن مرحوم از افغانستان به عنوان"قفس" یاد می کرد. قفس، به مفهوم تنگناهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و تربیتی و ذهنی. واعظی با اشاره به آثار دکتر عثمان گفت که دکتر عثمان تقریبن در تمام آثار داستانی و حقوقی و تاریخی و سیاسی خویش در هیئت یک منتقد سنجشگر ظاهر شده است.
واعظی در بخش دوم صحبت های خود، دیدگاه جامعه شناسانه ی دکتور عثمان را بررسی نمود و بنیادهای نگاه جامعه شناسانه ی او را در پنج محور تقسیم و تشریح نمود. این پنج محور از نظر واعظی عبارتند از:
1. استبداد تربیتی
2. الگوی جامعه پذیری
3. استبداد ذهنی
4. جامعه سلسله مراتبی
5. جنسیت
واعظی با تشریح هرکدام از آن محورها، اندیشه ی دکتر عثمان را در قالب یکایک آن مباحث از منظر جامعه شناسی تشریح و تطبیق نمود.
واعظی در بخش سوم سخنان خود دیگاه دکتور عثمان و گفتمان روشنفکری را تشریح نمود. وی ابتدا با بررسی مقوله ی "روشنفکر افغانی"، مختصات روشنفکران افغانستان را در پنج مشخصه فهرست نمود که عبارتند از:
• گفتمان پرهیزی
• کم رمقی عقلانیت گفتگو
• تغییر ناپذیری
• ضعف نظری
• درک سنتی از امر مدرن
وی با تشریح مفصل و مدلل هرکدام از مختصات نامبرده، تأکید نمود که مقوله ی روشنفکری به معنی واقعی آن که عبارت از تولید فکر و بازتولید اندیشه و مبارزه برای تحقق یک جامعه شهروندی ـ انسانی و اخلاقی باشد، هنوز در افغانستان به ظهور و بلوغ نرسیده است. واعظی سپس دیدگاه و نسبت دکتور عثمان را با پدیده ی روشنفکر افغانی مورد تحلیل قرارداد. او با برشمردن جنبه های اخلاقی و ارزشی، اندیشه ورزی و تولیدی دکتر عثمان، این بحث را مطرح نمود که دکتر عثمان ضمن آن که هیچگاه ادعای روشنفکری نکرد اما روشنگر صادق و اندیشه ورز و انسان مداری بود که نقد و دیگاه منتقدانه ای نسبت به روشنفکران افغانستان داشت. وی دیدگاه دکتر عثمان را در باره روشنفکران افغانستان در چهار گزاره خلاصه و تبیین نمود:
1. تنزل در مقام نصیحت گری
2. منشِ پیروانه
3. ظلم پذیری
4. پارادوکس بی زمانی
او با تشریح ویژگی های این دیدگاه، از قول دکتر عثمان تأکید نمود که "روشنفکران افغانی خودرا معاصر وامروزی می پندارند در حالی که از نظر عملی از قرون وسطی تغذیه می کنند." واعظی با تکیه بر دیدگاه دکتر عثمان نتیجه گرفت که روشنفکران افغانستان موجودات گیجی هستند. گیجی این روشنفکران در این امر نهفته است که "هنوز راه ورود به دنیای جدید را کشف نکرده اند..."

داکتر صبور الله سیاهسنگ، نویسنده و پژوهشگر، از کانادا، سخنران بعدی بود که بر روی جایگاه آمد او در سخنرانی اش به ده بخش از کارنامه های دکتور عثمان اشاره کرد:
(1) گرایش به نوشتن، (2) آواز، (3) آموزش، (4) زنده گی خانواده گی، (5) رفتار بیرون از خانه، (6) بازتاب در رسانه‌ها، (7) دیدگاههای سیاسی، (8) آفرینش و نگارش، (9) نبشته‌های پخش ناشده، (10) نقد آفریده‌های فرهنگی.
سیاهسنگ وقتی راجع سرآغازگرایش به نوشتن اکرم عثمان صحبت میکرد چنین گفت:
... فرزند رنج و پیامد روزگار بود. بانو سکینه را پل پیوند خود با خدا میخواند و می‌افزود: "مانند هر فرزندی، از مادرم آغاز میشوم. فرشته بود و مظهر تمام عیار پاکی و بیگناهی. حالا بر این دو مشخصه، مشقت روزگار را هم علاوه کنید. اگر تمام رنجهای یک انسان متعارف را در ترازو بگذاریم، غمهای مادرم در مقایسه با آنها سنگینی میکنند. اولین رهنما و راهبرم همین زن بزرگوار است. شاید اکثریت مردم نپذیرند، من برخی از نامها، آدمها، زمانها و مکانها را در شکل و شمایل "حادثه" میبینم، همیشه جاری و ممتد. به همین دلیل، نمیتوانم از آنها به صیغه ماضی یاد کنم. برای من مادرم هنوز حادثه زنده است، مثلی که وطن حادثه زنده است، فکر کردن، خواندن و نوشتن حادثه‌های زنده اند. تا خودم به دار فانی نروم و ماضی نشوم، حادثه‌های درون ذهن و قلبم ماضی نمیشوند."

داکتر سیاهسنگ در بخش دیگری از صحبت هایش راجع دکتور عثمان، زیر عنوان (رفتار بیرون از خانه ) چنین بیان داشت:
.....از هر گوشه و به هر شیوه که بررسی شود، دوستدار مردم بود. البته، مانند هر آدم دیگر، دوستان، هواخواهان، بدخواهان و دشنمان فراوان داشت. برخوردش با کودکان، نوجوانان، جوانان، سالمندان، همتایان، آشنایان و بیگانگان زبانزد همگان است و نیازی به بازگویی ندارد.

در روشنای پنج دهه پرآوازه بودن و نامور بودنش در میان شنونده گان، میتوان گفت در هسته پذیرش همگانی جا داشت. همچو جایگاه، او را شخصیتی دارای اعتدال روان و سلامت روح، پالوده از عقده‌های برهنه دگرستیزی، خودکمتر یا خودبیشتر نگری و رشک‌ورزی، نرمخوی و عیارمشرب بار آورده‌بود.

بسا جلوه‌های برجسته عیاری در زنده گی او از ورای داستانهایش نیز رنگ میگرفتند. گویا ویژگیهای مروت، استواری، دوستی، مهر، سنگینی و وقار آدمهای کلیدی آفریده خودش را همانگونه که مینوشت، internalize (جاسازی در نهاد درونی) هم میکرد.

در پاسخها، هنگام بلندتر وانمود ساختن دیگران، حتا آنانی که دیدگاه و داوری خوبی در برابر خودش و نبشته‌هایش نداشتند، اشکارا و بیریا بود. هرگز نمیپذیرفت که یکی از پیشگامان هنر داستاننویسی افغانستان به شمار آید و بیدرنگ می‌افزود: «محمد اعظم رهنورد زریاب، اسدالله حبیب و چند تن دیگر به مراتب پیشتر از من شروع کردند. آنان اصول و فنون و مهارتهای داستان‌نویسی را زیادتر میدانند، جامعه را خوبتر میشناسند و انصافاً موفقیتهای مزید و مستحقی نصیب شده اند هم در مطبوعات و هم در میان جامعه. حق تقدم هم از منظر معارف هنری و هم از نگاه خدمات شایان هنری، هر دو دوست گرامی ما را مقام عالیتر از من هیچمدان داده است. من به دوستی و همنشینی هر دو افتخار میکنم. آنها و چند تن دیگر آبرو و حیثیت هنر و فرهنگ کشور هستند. خداوند سایه شان را کم نسازد.»

در بخش همگذاریها نیز به ساده گی میگفت: «من به دانش و معرفت و حافظه استاد واصف باختری و به آواز گیرا و بیمانند مشعل هنریار رشک میبرم.»

پس از داکتر سیاهسنگ 30 دقیقه تنفس اعلام گردید و همه مهمانان به سالونی دیگری برای صرف چای و قهوه دعوت شدند.

بخش سوم برنامه ( سخنرانی ها)
بخش سوم برنامه با سخنرانی محمد صدیق طرزی رهپو، نویسنده و پژوهشگر ـ از آلمان آغاز گردید. آقای رهپو ، زیر عنوان ( داکتر اکرم عثمان، آگاه تابو شکن) ضمن یادآوری اولین اشنایی شان با دکتور عثمان در زمان مبارزات جریان های چپ در دهه ء شصت، نشر داستان جنجالی ( داراکولا و همزادش) و ترور دکتور بخاطر آن داستان ، بصورت مفصل و جامع ، نقش دکتور عثمان و دیدگاههای روشنفکرانه ی او را به بررسی گرفت . ایشان در قسمتی از صحبت هایشان راجع به تابو شکنی دکتور عثمان چنین گقتند:
...در هنگامی که کرسی بخش تاریخ را در اکادمی علوم به دست آورد، نگاه نوی به رخداد های تاریخی نمود. در همین جا بود که به مساله ساختار اجتماعی ـ اقتصادی کشور پرداخت و به مساله شکلبندی های تاریخی که مارکس و انگلس با بررسی تاریخ گذشتهٔ اروپا، به آن دست یافته بودند، از آن میان ٫٫ فیودالیزم ،، نگاه نو و تابو شکنانه یی نمود.این داکتر اکرم عثمان بود که به وسیلهٔ نیرومند دیدگاه نو و پُر نقدش، برج و باوری دید سنگوارهٔ لنین و استالینباوری را می کوبد و در جریان تابو شکنی، آن را ویران می نماید.

کاندید اکادمیسین محمد اعظم سیستانی از شهر گوتنبرگ سویدن ، بر روی جایگاه آمد. ایشان با یاداوری دو خاطره از دوران کار مشترک شان در اکادمی تاریخ، به شرح فضایل بالای اخلاقی و انسانی داکتر اکرم عثمان پرداختند. ایشان در پایان ضمن عرض تسلیت به خانواده ی دکتور عثمان و جامعه فرهنگی و ادبی کشور، به روان آن بزرگمرد درود فرستادند.

پس از آن از جناب حمید هامی، سفیر محترم افغانستان در سویدن دعوت بعمل آمد تا به سخنرانی بپردازند. ایشان جایگاه ارزشمند داکتر عثمان را چی در عرصه ادبیات و چی در عالم تحقیق و پژوهشهای علمی و جامعه شناسانه برجسته نموده و در ادامه خاطره ی اولین دیدارش با آن بزرگمرد جامعه علمی و ادبی کشور را یاد آور شد: صنف هفتم یا هشتم بودم، رمان معروف «سیاه خان» را می خواندم که همه با آن آشنا هستند. روزی پدرم که حقوقدانِ آشنا با ادبیات و فرهنگ بود و خداوند او را هم ببخشاید؛ آن رمان را دید و برایم گفت اگر قرار است تاریخ نخوانی که از واقعیت ها آگاه شوی، رمان های صرفاً سرگرم کننده نخوان. از داکتر اکرم عثمان بخوان که هم رمان است، هم تاریخ؛ اگر می خواهی کابل و کابلیان را بهتر بشناسی و با فرهنگش آشنا شوی؛ نوشته های داکتر اکرم عثمان را بخوان. نامه یی به من داد و رفتم نزد داکتر صاحب و برخورد او چنان مهربانانه و با تواضع بود که من فکر کردم با آدمی بزرگ طرف باشد.
ایشان در ادامه با تاکید بر اینکه استفاده از یک رمان و نقل از آن بعنوان یک ماخذ تاریخی نادرست ترین کار در تاریخ نگاری یا تحقیق تاریخی است؛ امااظهار داشتندکه : به نظر من، اگر نقل قول تاریخی و تحقیقی از رمان و داستان روا باشد، فقط نوشته های داکتر اکرم عثمان است که می تواند در مورد کابل قدیم، فرهنگ کابل، لهجه ها و زبان کابل مأخذ قرار گیرد.
در ادامه راجع به این که ریاست جمهوری اسلامی افغانستان، مدال غازی میر مسجدی خان را برای داکتر محمد اکرم عثمان منظور کرد. و در این مدت علی الرغم اصرار جناب ایشان، دکتور عثمان از دریافت آن خودداری نمودند ، در پایان صحبت شان چنین یادآور شدند:
امروز اجازه می خواهم تا آن مدال را که در برابر شما قرار دارد به همسر بزرگوار شان تقدیم کنم. از سویی هم هر کدام از دوستان پیشنهادی مطرح کردند. پیشنهاد من به دولت افغانستان این است که مدالی به نام داکتر محمد اکرم عثمان، منظور و در مناسبت های فرهنگی اهدا گردد. این پیشنهاد را با وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان در میان می گذارم.
و سپس مدال میر مسجدی خان را به همسر دکتور، خانم ملیحه عثمان تقدیم نمودند.
که با کف زدن های حضار استقبال گردید.

محسن نیکومنش فرد، شاعر و داستان نویس ایرانی ـ از سویدن سخنران بعدی بود که بر روی جایگاه آمد و خاطره آشنایی و دوستی اش با داکتر عثمان را در حالیکه بسیار احساساتی شده بودند قصه کردند .
...اکرم عثمان دکترای علوم سیاسی اش را در دانشگاه تهران گرفته بود و با بسیاری از بزرگان ادبیات ایران نشست و برخاست کرده بود. وقتی از دیدارها و رفاقتش با سیاوش کسرایی می گفت گفتم او اشعار زیبایی داشت، از جمله آرش کمانگیر. اکرم عثمان با همان مهربانی و صفای همیشگی ش گفت: کسرایی خودش از اشعارش هم زیباتر و بهتر بود. شاید مناست ترین جمله برای تجلیل و بیان شخصیت اکرم عثمان همین باشد: او از نوشته ها و آثار ارزشمند خودش هم بهتر و زیباتر بود.

مازیار قویدل، نویسنده و پژوهشگر ایرانی ـ از شهر هلسینک بوری سویدن آخرین سخنران این بخش بود که به صحبت پرداخت. او با تاکید بر مشترکات فرهنگی و زبانی دو کشور
...آشنايی با زنده ياد عثمان، يافتن انسانی را مژده داد که راه های پُر پيچ و خم انديشه های دينی و چپ را در کوله بار آموخته ها داشته، آرمانِ "انسانم آرزوست"، را در انديشه های زرتشت و مولانا پيش رو يافته، وُ همانگونه که در نشست نکو داشت هفتاد سالگی ايشان گفتم، يار گرمابه و گلستان خيام و مولانا و فرهنگ ايرانی گشته بود.

بخش چهارم برنامه ( پیام ها )

بخش چهارم برنامه با خوانش پیام های نویسنده گان و انجمن ها ، آغاز گردید.
که به ترتیب
پیام پروفیسر مجاور احمد زیارتوسط آقای حفیظ پیرزاد،
پیام سپوژمی زریاب توسط خانم نسیبه ابراهیمی،
پیام انجمن افغانها در سویدن توسط آقای فطرت،
پیام شورای فرهنگی افغانستان توسط آقای ضیا رهین،
پیام انجمن افغانها در دنمارک ، توسط آقای فتاح سکندری بخوانش گرفته شد.

آقای مروت بدلیل کمبود وقت با اعلام اسامی بزرگوارانی دیگری که پیامهای شان را بخاطر گرامیداشت داکتر عثمان فرستاده بودند، وعده داد که تمام پیام های رسیده در صفحه ی ویژه ی فردا بخاظر گرامیداشت داکتر عثمان، و کتاب یادبود به نشر میرسد. و ضمنا وعده داد که در سال آینده کنگره ی بزرگ داکتر اکرم عثمان توسط کلوب قلم افغانها برگزار میگردد.

بخش پایانی برنامه، نمایش فلم مستند ( تنها صداست که میماند) راجع به زنده گی زنده یاد داکتر اکرم عثمان بود که توسط داکتر همایون مروت ترتیب و تنظیم شده بود.
و پس از نمایش فلم، داکتر همایون مروت بر روی جایگاه آمد و ضمن پاس و سپاس از همه سخنرانان و حضار، برنامه را به پایان رساند .

.                                         ...............................................................
 

 

      برای دیدن عکس های از برنامه، اینجا کلیک نمایید.
عکس از محترم فرید اروند
 .

 


 
برگشت به صفحهء ويژهء گراميداشت