شورای فرهنگی افغانستان مقیم سویدن


گلچین روزگار عجب خوش سلیقه است
می چیند آن گُلی که به عـالم نمونه است

بنام خداوند جان و جهان آفرین

آواز آشنا و به دل قرین اکرم عثمان از سال های زیادی بدینسو در بستر گوش های علاقمندان داستان و شعر طنین انداز بوده است، آوازی که دیگر به گوش نمی رسد.
خبر درگذشت محترم دکتر اکرم عثمان چنان سنگین و جانسوز است که به دشواری به باور می نشیند؛ ولی در برابر تقدیر حضرت پروردگار چاره ای جز تسلیم و رضا نیست. خداوند قرین رحمتش فرماید.

دکتر اکرم عثمان، نویسنده و پژوهشگر افغانستانی در شهر هرات در غرب افغانستان به دنیا میآید، اما خود زمانی گفته بود که "نیمی بلخی و نیمی کابلی" است، از آن سبب که پدرش از کابل و مادرش از مردم بلخ بود.
دکتر اکرم عثمان در یک خانواده اشرافی به دنیا آمد و بالید اما در دوران جوانی به عرصه مبارزات سیاسی رادیکال رو آورد.
یک بار در مصاحبه یی، اشرافیت را پارچه زربفت و زرنگاری خوانده بود که بر "تفسخ و پوسیدگی" کشیده شده است:
"من هم از اشرافیت و هم از ضد اشرافیت رنگ گرفته‌ام و این یکی از پارادوکس‌های زندگیم است."

دکتر اکرم عثمان مانند همه انسانهای خیراندیش به میهنش می اندیشید، به مردمش و به جغرافیای پر فراز و نشیب آن. ایشان گاهی قـُله های سر به فلک کشیده وطنش را "سنگستان" خوانده و آنرا "سلاسلی از کوه های بی آب و علف که چون اژدهایی هفت سر برسینهء مملکت ما کلچه بسته اند..." خوانده است،
و زمانی هم آنرا با قفس دانسته است:
"من برای توصیف وطن ما، هیچ نامی بهتر از قفس! نیافته ام. هرچه برزیر و بالای این ساختار نظر می کنیم چیزی جزء حصار و قلاع پیچا پیچ نمی بینیم. قفس خانه، قفس خانواده، قفس های کوچه و پسکوچه، قفس های سُنن و عنعنه و قفس های باورها و اعتقادات قرون اوسطایی. از آغازین روزهای زندگی ما را قنداق پیچ کرده اند. گفتی گنهکار به دنیا آمده ایم و نصیبی جز زولانه و زنجیر نداریم."

موضوع داستان‌های دکتر اکرم عثمان بیشتر روایت زندگی در کوچه و بازارِ شهر‌ها و روستاهای افغانستان است و او برای خلق کردن قهرمان‌هایش از شخصیت‌ها و تیپ‌های اجتماعی و سیاسی ملموس در این کشور الهام گرفته است.
آثار او سرشار از واژه‌ها و اصطلاحاتی است که در زمانی نه چندان دور در زبان کوچه و بازار مردم، بخصوص در کابل رواج داشته است.

دکتر اکرم عثمان چند اثر داستانی کوتاه به نام های، «وقتی نی ها گل می کنند»، «نازی جان همدم من»، «درز دیوار» و «قحط سالی» دارد که به پنج زبان زنده دنیا ترجمه شده و دو رمان به نام های «کوچه ما» و «مردها را قول است» نوشته است و همچنین، صاحب چهار اثر پژوهشی در موضوعات سیاسی و تاریخی نیز است.
مرد ها را قول است، مرد و نامرد، وقتی نی ها گل می کنند و بسا داستان های دیگر همواره زبان زد خاص و عام و محافل و مجالس ادبی افغانستان در داخل و بیرون از آن کشور بوده است.
به گزارش خبرگزاری فارس، رومان «کوچه ما» اثری برجسته از «اکرم عثمان» محسوب می‌شود که می‌توان آن را بلندترین رومان از یک داستان نویسی افغانستانی به حساب آورد که تاکنون چنین داستان بلندی از هیچ یک از داستان نویسان افغانستان منتشر نشده است.

دکتر اکرم عثمان سال‌ها نویسنده و گوینده برخی از برنامه‌های ادبی و اجتماعی رادیو و تلویزیون افغانستان بود و مدتی نیز مسئولیت اداره هنر و ادبیات این نهاد را بر عهده داشت.
برای مدتی رئیس انستیتیوت‌های تاریخ و حقوق آکادمی علوم افغانستان بود و به عنوان سرکنسول افغانستان در شهر دوشنبه و کاردار سفارت افغانستان در تهران نیز کار کرد.

اعضاء و دست اندرکاران شورای فرهنگی افغانستان مقیم سویدن درین غم بزرگ خانواده فرهنگی و ادبی کشور خودرا شریک دانسته و ازخداوند یکتا رفع درجات آن بزرگوار در بهشت اعلا و مزید فضل و رحمت پروردگار بی همتا برای ایشان، و طول عمر به بازمانگان آن مرحوم همراه با سلامتی و حُسن عاقبت شان خواهان اند.

شورای فرهنگی افغانستان مقیم سویدن
 

 

 

                      

 برگشت به صفحهء اول