سپوژمی زریاب
 

پیام  زریاب در سوگ اکرم عثمان

خانمها، آقایان، گردآمده‌گان گرامی، سلام!
غم را چو آتش دودی نیست و از برای بسی غمها سینه دنیا هم چه تنگ است. بر آنم که امروز در نبود آن ارجمند، آنچه را که با دریغ در برابرش نگفته‌بودم، در برابر شما بگویم:
اکرم،
اگر بخواهم ترا در یک واژه یا یک صفت شناسایی کنم، آن واژه، بیگما ن فروتن است و آن صفت فروتنی، و اما فروتنی از نوع شاذ و نیکو، ازنوع تواضع گردن فرازان، از نوع شاخه‌های پربار، سنگین و خمیده درختان.
فروتن گردن‌فراز،
سر آن ندارم که کارها و کارنامه‌هایت را بررسی کنم. این کارها و کارنامه‌ها ی پرشمار و ریشه‌دارت هر یک در کوره‌راه پر از فراز و فرود (و اما بیشتر فرود) تاریخ خونبار ما و ادبیات غمبار ما ماندگار و آفرین‌ برانگیز اند و بی‌نیاز از تحسین و صحه و آفرین و به‌به ما.
تو گواه و راوی کم‌مانند و پرکار برهه مرگ باوریهای ما بودی ، گواه و راوی خفت و خواری ملت و میهنی که فرزندان ناخلفش، آن مردان نامردش، قامت تازه به‌پا خاسته‌اش را شکستند، چنان شکستند که دانی، و او را به بهای مال و جاه، گاهی به سرخ، گاهی به سبز، گاهی به سیاه فروختند و با سران همواره افگنده شان، کلید خانه ما را دادند به این بیگانه و آن بیگانه …و آخر آن خانه ویران شد و نسل و نسلهای چنین آواره و سرگردان.
دردا و دریغا که این تاراج‌گریهای ننگین و دور از آزرم، این زدوبند های نیرنگبازانه و تبارگرایانه و این کژرویهای بیدادگرانه با رهبری و همدستی کارگزاران دلال پیشه، چپاولگر، تاریک‌اندیش و خودکامه ، تا هنوز که هنوز است ادامه دارند…

فرزانهء فروتن،
از آواز دلاویزت نگفتم که هر سروده و هر داستا نی را درخششی دگر میداد ، شنیدنی را شنیدنی‌تر میساخت. انگار این سروده‌ها و این داستانها با گذر از نای گلوی دردآشنا و لرزانت حکایت دگر میداشتند و شکا یت دگر. گستره‌ها و پهناهای دگر مییافتند ، از دلت برمیخاستند و بردلها مینشستند.
امروز که تو از میان ما رفته‌ای و راهیی آن سوی دگر شده‌ای، میدانی که آوازت را با خود خواهیم داشت و ترا در آوازت باز خواهیم یافت.

گردآمده‌گان گرامی،
از درازگویی گریزانم و درین سوگواری با شما همدرد و همداستا ن … و در این روز که بی او و با همه‌گان به‌یاد آن سفر کرده به‌سر میکنید، برای او آرامش همواره و برای شما شکیبایی پاینده آرزو میکنم‌. از توجه شما سپاسگزارم‌.
**
سپوژمی زریاب
پاریس/ اول نوامبر 2016
 

 

 

                      

 برگشت به صفحهء اول