حمید هامی
سفیر افغانستان در سویدن


بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام به دانشمندان محترم و خانوادة گرامی مرحوم داکتر محمد اکرم عثمان و با دعا و درود به روح مرد بزرگ ادبیات افغانستان،

در زنده گی مواردی متعدد پیش می آید که سخن گفتن دشوار می شود. من امروز در چنان موقعیتی قرار دارم؛ زیرا پیش از من دانشمندانی چون داکتر سیاهسنگ، محمد حسین محمدی، محمد شریف سعیدی، محمد صدیق رهپو طرزی، حمزه واعظی، سخنرانی کردند و فرید اروند هم غزلی شیوا و زیبا خواند. دانشمندانی دیگر پس از من سخنرانی خواهند کرد. آدمی در چنین موقعیت ها می خواهد سراپا گوش باشد، همان گونه که گفته اند: در محفلی که گوش توان شد سخن مباش!
سخن گفتن پس از اینان و در برابر اینان، کاری دشوار است، ولی گاه آدمی ناگزیر است از خود فروشی در بساط نکته دانان.
در گسترة ادبیات و به ویژه رمان و داستان، من در حدی نیستم که سخنرانی کارشناسانه ارائه دهم. آن چه من خواهم گفت عرض ارادتی است به مرحوم داکتر محمد اکرم عثمان که حق استادی بر بسیاری حاضرین این محفل دارد.
اجازه بدهید اشاره های مختصر به چند مورد داشته باشم:
1- پیشتر داکتر سیاهسنگ گفت بیست ساله بود که داکتر اکرم عثمان را برای نخستین بار دید و او برخوردی خیلی مهربانانه با او داشت و او را دوست خود خطاب کرده بود. من اما بسیار جوانتر بودم. صنف هفتم یا هشتم بودم، رمان معروف «سیاه خان» را می خواندم که همه با آن آشنا هستند. روزی پدرم که حقوقدانِ آشنا با ادبیات و فرهنگ بود و خداوند او را هم ببخشاید؛ آن رمان را دید و برایم گفت اگر قرار است تاریخ نخوانی که از واقعیت ها آگاه شوی، رمان های صرفاً سرگرم کننده نخوان. از داکتر اکرم عثمان بخوان که هم رمان است، هم تاریخ؛ اگر می خواهی کابل و کابلیان را بهتر بشناسی و با فرهنگش آشنا شوی؛ نوشته های داکتر اکرم عثمان را بخوان. نامه یی به من داد و رفتم نزد داکتر صاحب و برخورد او چنان مهربانانه و با تواضع بود که من فکر کردم با آدمی بزرگ طرف باشد.
2- چند سال پیش اثری با عنوان «مسعود را بشناسید» از قلم جنرال رحمت الله صافی، در مورد شهید احمد شاه مسعود، قهرمان ملی افغانستان به چاپ رسید. در این اثر از یک رمان با عنوان خوابیدن با شیر ها یا Lie down with lions نوشتة Ken Follett نویسندة بریتانیایی، منحیث مأخذ تاریخی نقل قول شده است. این نادرست ترین کار در تاریخ نگاری یا تحقیق تاریخی است و اصلاً جای بحث برای چند و چون ندارد.
Ken Follett در نخستین صفحة آن رمان می نگارد که فقط نام های یکی دو منطقه در پنجشیر و احمد شاه مسعود، واقعی اند اما نقش و رخداد ها در این رمان کاملاً خیالی و تصوری است. با این حال از آن رمان، نقل قول تاریخی صورت گرفته است. به نظر من، اگر نقل قول تاریخی و تحقیقی از رمان و داستان روا باشد، فقط نوشته های داکتر اکرم عثمان است که می تواند در مورد کابل قدیم، فرهنگ کابل، لهجه ها و زبان کابل مأخذ قرار گیرد.
3- در مورد گسترده بودن طیف مخاطبان داکتر محمد اکرم عثمان صحبت شد. او در عصری مخاطبان بی شمار یافت که مهمترین وسیلة رسیدن تا مخاطب، رادیو بود. امروز با وجود دسترسی به انترنت، فیسبوک، یوتیوب و ویب سایت ها، نویسنده های ما به پیمانة او مخاطب خود را نیافته اند. بگذارید یک خاطره را بازگو کنم.
سال هایی که ما متعلم بودیم، معمول بود که در هنگام استفاده از بس های شهری، یکی از راکبین کست یا نواری به راننده می داد تا در مسیر راه به آن گوش دهند. روزی یکی از دوستان ما نواری را به راننده پیش کرد و راننده گفت، بگذارید من خودم کستی دارم. بعد کستی از داستان های داکتر اکرم عثمان را گذاشت. همه خاموشانه و بسیار دقیق به آن گوش فرا دادند. درست مثل نوار های موسیقی و حتا دقیقتر و با دلچسپی بیشتر. امروز هم در نوار فروشی های کابل، در کنار ده ها کست موسیقی، نام داکتر اکرم عثمان با کست های مرد ها ره قول اس و یا وقتی که نی ها گل می کنند؛ به چشم می خورد و علاقه مندان خود را دارد.
4- ریاست جمهوری اسلامی افغانستان، آن گاه که سفارت افغانستان در سویدن افتتاح شد، مدال غازی میر مسجدی خان را برای داکتر محمد اکرم عثمان منظور کرد. دقیقاً چهار بار با ایشان تماس گرفتم تا موافقت شان در مورد برگزاری محفل در استاکهولم کسب کنم. هر بار می گفتند که با عزت باشید، فعلاً بیماری اندکی شدت گرفته و در فرصتی مناسب به تماس می شوم. هر بار هم معاون سفارت نزدیک می آمد و گوشش را به تیلفون نزدیک می کرد و می گفت، فقط می خواهم صدایش را بشنوم.
امروز اجازه می خواهم تا آن مدال را که در برابر شما قرار دارد به همسر بزرگوار شان تقدیم کنم. از سویی هم هر کدام از دوستان پیشنهادی مطرح کردند. پیشنهاد من به دولت افغانستان این است که مدالی به نام داکتر محمد اکرم عثمان، منظور و در مناسبت های فرهنگی اهدا گردد. این پیشنهاد را با وزارت اطلاعات و فرهنگ افغانستان در میان می گذارم.
با سپاس از توجه تان،

 

 

 

                      

 برگشت به صفحهء اول