سعادت پنجشیری

 

 

عرفان چیست؟





عرفان چیست؟
چیست عرفان از خدا آگه شدن
همزبان روز و مهر و مه شدن(1)

چرا عرفان برای ما مهم است؟
امروز، همین حالا که فضای خوبی برای من و شما گشایش یافته است، می خواهم ستاره چین سخن های از آسمان عرفان باشم. از آفاق عرفان بنویسم. از عالم نور و نسیم و نمک. و از سپیده گاه خلقت و پیوند، تا هاله ی پرسش ما را فانوس ِ پاسخ روشن کند.

و (عرفان) را که بیانگر و تنظیم کننده ای رابطۀ توحیدی انسان باورمند با فضا ها و اقلیم های گوناگون حسی، ملموس و ناملموس است و مارا خواسته و نا خواسته از هشت سو احاطه کرده است،- و عمری به درازای آدم و ابراهیم خلیل دارد- به شناسایی بگیریم. و دربابیم که رابطه ای ما با عرفان - این پدیده ای لامکانی که سه ضلع دین، دنیا و عقبا را در بر میگیرد– چی است؟
اینک مصمم شده ایم تا از عرفان یا از آگهی انسان از خودش. از شناخت انسان از جهانش. و از معرفت انسان از خالق اش بدانیم.
«عرفان، در حقیقت یک مرام و یک مکتب است، که بر طبق یک جهان بینی خاص بنا شده. در اصل، طریقه‌ای است برای کشف حقیقت بر اساس «ذوق» ، «اشراق» و «اتحاد با حقیقت»، نه بر بنیاد عقل و استدلال.» (2)
هر مؤمن که ز اهل عرفان باشد
خورشید سپهر فضل و احسان باشد. (*)

عرفان ، خدا شناسی محض یا اعتقاد به عشق مطلق است. عشق به وجود، حضور و اللهیت مستدام حضرت حق سبحانه تعالی در تن و روان همه اشیاء و کاینات.
عرفان به مفهوم خاص‚ یافتن حقایق اشیاء به طریق کشف و شهود است ، که تصوف یکی از جلوه های عرفان است. تصوف یک نحله و طریقه سیر و سلوک عملی است که از منبع عرفان سرچشمه میگیرد. اما عرفان یک مفهوم عام کلی تری است که شامل تصوف و سایر نحله ها نیز می شود.
اگر بشناختی خود را به تحقیق
هم از عرفان ِحق یابی تو توفیق .(**)

عرفان محموعه ی شگفت‌انگیزیست از ارزشهایی مکتب‌های مختلف فلسفی جهان. عرفان اوقیانوسی است که همه آب های عقاید و ادیان اللهی را در خود دارد. از کلمه‌ی عرفان « میستیک » یا « میستیسیزم» یا « گنوسیسم» که به معنی «مرموز، پنهانی، مخفی» است و به فارسی «عرفان» ترجمه شده، به‌ طور متداول و معمول جهان‌بینی دینی خاصی مفهوم می‌گردد، که امکان ارتباط مستقیم و شخصی و نزدیک (و حتی پیوستن) و وصل آدمی را با خداوند کریم از طریق آنچه به اصطلاح: «شهود» و «تجربه‌ی باطن» و «حال» نامیده می‌شود جایز و سهل‌الحصول می‌شمارد.

بلی، عرفان، شناختن و معرفت حق تعالی جل جلاله است. نام علمی است از علوم الهی که موضوع آن شناخت حق و اسماء از علوم الهی که موضوع آن شناخت حق و اسماء و صفات اوست . و بالجمله راه و روشی که اهل اﷲ برای شناسائی حق انتخاب کرده اند عرفان مینامند.
عرفان و شناسائی حق به دو طریق میسر است:
یکی به طریق استدلال از اثر به مؤثر و از فعل به صفت و از صفات به ذات، و این مخصوص علماء است. دوم طریق تصفیه ٔ باطن و تخلیه ٔ سر از غیر و تخلیه ٔ روح ، و آن طریق معرفت خاصه ٔ انبیاء و اولیا و عرفا است . و این معرفت کشفی و شهودی غیر از مجذوب مطلق هیچ کس را میسر نیست مگر به سبب طاعت و عبادت قالبی و نفسی و قلبی و روحی و سری و خفی ، و غرض از ایجاد عالم معرفت شهودی است .
عرفا عقیده دارند برای رسیدن به حق و حقیقت بایستی مراحلی را طی کرد تا نفَس بتواند از حق و حقیقت بر طبق استعداد خود آگاهی حاصل کند. و تفاوت آنها با حکما این است که تنها گرد استدلال عقلی نمیگردند بلکه مبنای کار آنها بر شهود و کشف است .

ابن سینا به عنوان یک فیلسوف مشایی، در نمط نهم اثر معروفش "الاشارات والتنبیهات" در مورد عرفان چنین می گوید: (به این معنی که عرفان با جدا سازی ذات از شواغل آغاز شده و با دست افشاندن به ماسوی، ادامه یافته با دست شستن از خویش و سرانجام با فدا و فنا کردن خویش و رسیدن به مقام جمع که جمع صفات حق است برای ذاتی که با صدق ارادت همراه پیش رفته آنگاه با تخلّق به اخلاق ربوبی، رسیدن به حقیقت واحد و سپس با "وقوف" به کمال می رسد.)
خواجه نصیر طوسی می گوید:
"در این مرحله همه اوست و غیر او نیست.... نه واصفی نه موصوفی، نه سالکی نه مسلوکی، نه عارفی نه معروفی و این است مقام وقوف بر آستان حق ".
جامعترین تعریف عرفان مربوط به پس از قرن ششم، که دوران اوج انتظام تعالیم عرفانی است، میباشد که چنین آمده است:
عرفان عبارت است از علم به حضرت حق سبحان از حیث اسماء و صفات و مظاهرش و علم به احوال مبدا و معاد و به حقایق عالم و چگونگی بازگشت آن حقایق به حقیقت واحدی که همان ذات احدی حق تعالی است و معرفت طریق سلوک و مجاهده برای رها ساختن نفس از تنگناهای جزئیت و پیوستن به مبدا خویش و اتصاف وی به نعمت اطلاق و کلیت .
عرفان به مفهوم عام ، وقوف به دقایق و رموز چیزی است. چیزی که خودش به ذات خود شی است یا چیز چیز هاست.
با عرفان رابطه های انسان با محیط قایم و شناسایی می گردد. عرفان علم «سیر و سلوک‏» نامیده می‏شود. عرفان سلک پرورِ منزل نورد است که با روح تحرک و پویای میآمیزد.
عرفان آیین و آیینه است. پرورشگاه ارزشهای اخلاقی و فرهنگی عبادی. طریقه پرور و حالت گستر سلک . از توحید، فنا، عشق، محبت، فقر، اخلاص و رضا دم میزند و با آداب ویژه آنرا مسیر می بخشد.
عرفان راه میانبر و تلفیقی بین حس و ماده ، شعر و شعور، ظواهر و ذات، طبیعت و سرشت، اصالت و فرع ، دین و علم، ادراک و لمس میباشد.
با عرفان بینش ، دانش و فهم و ادراک سلیم در شعایر ، سلوک و حواس پنجگانه ای انسان تعبیه می گردد.

عرفان درباره روابط انسان با خودش ، با جهان و با خدا بحث می‏کند و بصورت قطع نظرش درباره روابط انسان با خدا (ج) است .
و با عرفان آموزش و آگهی از اصول ایمان و گستره های دیانت آدمی شکل می گیرد.
عرفان پلی است بین ذهن و شعور با محیط زیست.
عرفان مشعلی است برای رهنمای و روشنایی سطوح زندگی و مقامات عالیه ای رهیابی بندگی و عبودیت برای مؤمن دیانت ورز و باور مند.
عرفان آگاهی تطبیقی و تطبیق آگاهی و تعمیل معرفت است که به پرورش روان و درمان جان می انجامد.
شفای درد دلها گشت عرفان
ز عرفان روشن آمد جاودان جان (**)

عرفان به ما از گذشته های دور و نزدیک پیدایش عالم ِ پیش از ما، و هم از فردا ها و آینده ای جهان بعد از ما می آموزاند.
عرفان نور افگن زندگی است که پرتو افروز آمیزه های عاطفی ما میگردد. عرفان طبیعت و خلقت آدمی را وفاق می بخشد. جلای روشن ظاهر، قروغمندی رخسار و پاکی باطن را می پرورد.
عرفان به ما یاد میدهد تا از فرصت سالم برای کار ارزنده و مفید، و از زمان معین برای پرورش عمر خود استفادۀ درست و بجا کنیم.
عرفان به ما نشان میدهد تا رابطه های مان را بصورت افقی با مخلوقات عالم و بصورت عمودی با آفریدگار جان و جهان برقرار کنیم.
عرفان به ما قدرت درک ، و سیطره ای تحلیل و تشخیص راست از کج، خوب از بد و ثواب از گناه را می بخشد.
عرفان تمیز پرور ِ خرد گستر است. و همواره مومنان را به تفکر و تعقل و اندیشه ورزی فرا می خواند. دویی را می زداید. و پرورشگاه تعهد و التزام انسان یکتا پرور در بین مثلث آسمان، زمین و زمان است.
عرفان نور افگن قدرتمندیست در فرا راه ، فرا سطح و فرا دید انسان. و یاری دهنده ای آگهی آدمی از مبداء تا مرجع.
عرفان خورشید روح نواز بهاری ، و ماه فروزندۀ شب های غباری است. که رهروان را در گذرگاه های حیات رهنمایی و کمک می کند. از تملکات بی بقای انسان و نقش ماندگار فرا مادی و منزلی او میگوید.
عرفان از پویایی و پایایی انسان، از ارتفاعات، از فضاها، سفینه ها، پرواز ها و مهواره های نوری ، از افتادن، نشستن، برخاستن و رفتن و رسیدن می آموزاند. از نعارف ها، رابطه ها ، زبان تماس و فرهنگ آدم والا و انسان کامل حرف ها و رهنمود ها دارد.
عرفان زبان فریاد سکوت در خلوتگه ی باور است. از سیستم خواجگانی اولادۀ حصزت آدم و آدم زاده های نبی و رسول در زمین، در فلک و با ملک سخن ها و متن ها دارد.

عرفان روشنگر راه است بین ما تا زادگاه. از زادگاه تا خاستگاه. از شعور تا شعر. از آفتاب تا سایه . از روز تا شب. از عاطفه تا احساس. از اسلام تا کفر. از لاهوت تا ناسوت. از نقطه تا عدد. از الف تا یا. از حروف تا هجا. از واژه تا معنی. از معنی تا هدف. از متن تا حاشیه. از غیابت تا حضور. از قرار تا مدار. از سلام تا کلام. از کلام تا اشاره. از اشاره تا نگاه. از نگاه تا سکوت. از سکوت تا حیرت. از حیرت تا کشف. از کشف تا شهود. از شهود تا عبرت. از عبرت تا وقف. و از وقف تا ایثار.
مُفَصّل صورت جسم است ومُجمَل صورت ذاتت
بهم این هر دو نفس آمد سزای حکمت و عرفان .(**)
عرفان دانشی است حسّی. حکمتی است معنوی. و معنویتی است باور پرداز.
عرفان بصیرتی است عقل پرور. اصالتی است باور ضمیر. و باوری است انسان ساز. شیره ایست شعاع افروز. عصاره ای است انرژی زا. انرژیی است جذبه آفرین. و جذباتی است دنیا ستیز و فردا گریز.
عرفان دستگاهی است حرارت بخش ، روشنفر و روح افزا. تصویری است قالب ساز. و پرداختی است احساس نواز. و قالبی است جان فراز.

عرفان ، دیباچه ای است برای آشنایی دیوان خلقت. و کتابی است پیرایه ساز و اندام پرور فطرت، و دانشی است از ولایت الهی و خلافت آدم در رمین .
عرفان، یک بسته ای است کامل از رهنمایی شریعت، طریقت و حقیقت .
عرفان فرزانگی آدم و حوا و جمجمه ای بی زوال زیبایی های فرا زمانی معنویت است. که نمو و نمود قامت بلند بالای انسان را در فرازنای هستی بر می نمایاند.
عرفان فاصله گداز ِ نزدیک ساز و نزدیک آفرین فاصله زدای است.
قحطی عرفان: ضلالت ایمان ، حضیض روان و پریشانی انسان است.
در یک کلام : عرفان نور افگن نردبان و اعتلای روح انسانیت در کارگۀ هستی ، خلوتگۀ فطرت و گذرگۀ عالم است.
درک موسیقیی کاینات، استماع آهنگ هستی و دیدن پیوند های بی سیم، راهدار وغیر قابل دید بشری از اتموسفیر خاک فقط و فقط از مشرق عرفان میسر است.
آری، آری هر دو عالم را به دشمن ده، که ما را دوست بس .
این است مضمون و عصارۀ زندگی ساز عرفان که قطره ای از بحر را در کوزۀ این دقایق ریختیم. همنفس من!
(سعادت پنجشیری)
نوامبر 2012 / تورنتو

.....................................................................
(1) سعادت
(2) ویکیپیدیا
* خاقانی
** ناصر خسرو
*** (از فرهنگ مصطلحات عرفاء از شرح گلشن راز)
برای نوشتن این پارچه وبسایت : (فردا یاد ) نیز مطالعه گردیده است.
 

 برگشت به صفحهء اول