لطيف ناظمی

 


 

 

 

لطيف ناظمی

 

 

شستشو

 

اين خرقهء حرص و آز را بايد شست

وين سبحه و جانماز را بايد شست

مسجد شده بازار رياکاری و زرق

اين جايگهء نياز را بايد شست

 

 

 

بوی پر

 

هر باد که از سوی وطن ميآيد

با آن رمقی به جان و تن ميآيد

آتش زده اند باغ را پندارم

بوی پَرِ مرغان چمن ميآيد

 

 

 

سالگرد مرگ

 

رگبار غم انگيز تگرگ است اينجا

بر شانهء باد نعش برگ است اينجا

هر روز غم کتيبه و تابوت است

هر شب شب سالگرد مرگ است اينجا

 

 

 

خواب علف

 

بر مرگ درخت گريه بسيار کنيد

نفرين به تبرزين و تبردار کنيد

شب باغچه ها خواب علف می بينند

از خواب مبادشان که بيدار کنيد

 

 

 

جنازهء شهيد

 

پامير به گيسوی سپيد تو قسم

جيحون به سکوت بی اميد تو قسم

بی ياد شما سحر نکردم يک شب

کابل به جنازهء شهيد تو قسم

 

 

 

سجده

 

زنگشتر شهر من نگين افتاده

دستش ز حريم آستين افتاده

شمشاد قدش که بود عمری به قيام

امروز به سجده بر زمين افتاده

 

 

 

گفتگو

 

گفتم شب هجر، گفت "ايجاز مُخل"

گفتم دم وصل، گفت "اطناب مُمل"

گفتم که چه خوانمت بدين بی مهری

خنديد که پيمان شکن و مهر گسل

 

 

 

دزدی بهار

 

از کوچهء ما بهار را برده کسی

عطر تن سبزه زار را برده کسی

از سينه هوای عشق را دزديده

لبخندهء سبز يار را برده کسی

 

 

 

اندام تبر

 

در پای کسی عمر هدر دادم حيف

او را چو پرنده بال و پر دادم حيف

بنشست و بريد شاخه های تر من

خود دسته بر اندام تبر دادم حيف

 

 

 

کوچه باغهای وطن

 

پاشيده نسيم عطر يادت به تنم

باغ گل نارنج شده پيرهنم

ای عطر دل انگيز بهار تن تو

يادآور کوچه باغهای وطنم

 

 

 

 

 

از مجموعهء شعريی «از باغ تا غزل»

مرکز نشراتی آرش، 1379 هـ خ

 

 

 

 

 


صفحهء اول