حريق سرخ
ای باغ
در غم تو چه تنها گريستم
کوهم، ز دوری تو چو دريا گريستم
آنجا
گرفت دامن جانت حريق سرخ
چون ابر نوبهار من اينجا گريستم
هر چند
در شبان شبيخون نديدمت
بر ياد هر درخت تو اما گريستم
وقتی که
در حريم تو تازيد باد شب
بر غارت بکارت گلها گريستم
در سوگ
خشکسالی و قحط بهار تان
ای باغ، ای درخت چه تنها گريستم