بشير سخاورز

 

بشير سخاورز

لندن

 

 

 

سدهء از تلاطم و هم نمونهء پيشگامى

 

حضور زن از زمان طرزى تا امروز

 

 

 

 

 

 

در جوامع عقب مانده نقشِ زن به عنوان عضو فعال و با ارزش، در نظر گرفته نشده در حاليكه مردسالارى و ستم مرد با نهايت افراط، خودش را متبارز ساخته و  حضور زن را در چنبرهء زندگى سالم ناديده گرفته است. در طول ساليان متمادى عدهء از مردان به وسايل مختلفى دست يازيده اند تا ارزش زن را بكاهند. اگر بعضى از  جوامع اسلام را وسيلهء براى در بند كشيدن زن بكار برده، در بعضى از اجتماعاتِ ديگر روابط و قرارداد هاى قبيلوى و عشيروى با جزم و تعصب نگذاشته است زن ديواره هاى مرد ساخته را عبور كند و روزى در فضاى باز و  در جهانى فارغ از  محدوده ها خودش را معرفى بدارد. كشور ما افغانستان نمونهء خوبى است كه ميتواند سؤاستفاده از اسلام را متجلى كند كه بار ها و به تكرار خواسته اند با احكامى كه البته توجيه و تفسير درست نشده  زن را برانند. همين چند سالِ پيش كه جهانِ پيشرفته حضور زنان را در پيشبردِ چرخ زنده گى استقبال مى كرد برعكس يكى از وزراى عالم و عادلِ طالبان كتاب به دست، ثبوت كرد كه زن چه از نقطه نظر جسمى و چه از  نگاه عاطفى با تناسب به مرد ضعيف است[1]. اين بى آزرمى و بى مروتى تا جايى در عمل پياده شد كه حتى بر سرشت مردمانِ با فرهنگ و آگاه اجتماع در داخل كشور اثر گذاشت[2]. البته اين بود نمونهء كه استفاده از دين ميتوانش نام نهاد، اما در افريقا جايى كه كه رسوم قبيلوى بيشتر از تعصباتِ دينى متبارز استند، مردان افريقا قرارداد هاى اجتماعى خود شانرا عملى مى كنند، قرارداد هايى كه زن را در زنجير برده گى مى كشد. مرد سالارى افريقا احتياج به توجيه ندارد و جامعه پذيرفته است كه از بدو پيدايش انسان، اين رابطه ها همين گونه بوده اند و ضرورت به تغيير شان نيست. متأسفانه در كشور ما هردو شيوه به طرز فجيع آن به كار برده شده اند و سؤاستفاده از دين همراه با قرارداد هاى بدوى دود از دمار زن برآورده است. اگر از سويى گفته اند بهشت زير پاى مادران است، از سوى ديگر مادران را به گناهِ اينكه جوراب سپيد پوشيده و در بازار ها در گشت و گذار بوده اند در جلو فرزندان شان وحشيانه به چماق بسته اند[3]. ظهيرالدين محمد بابر هم سال ها پيش از اين در كتاب خود بابرنامه نوشته است كه چگونه مرد با نفوذى از باجور مردهء مادرش را با فضاحت دفن مى كند، به سببى كه رسم قبيلوى چنين چيزى را تقاضا مى كرده[4].

صد سال پيش محمود طرزى با ديدِ ديگرى نقشِ زن را در ساختارِ جامعه مورد دقت قرار داد. او با درك اينكه زن نيم ديگر پيكر جامعه است، نخست شروع كرد تا به جامعه يى كه در بند تعصبات مذهبى و قرارداد هاى قبيلوى زن را بى ارزش ساخته بود بفهماند كه زنان را بايد طوريكه شايسته است احترام كند. او به عنوان يك معلم خوب و هم مردى كه آگاه از جامعه است، ميداند كه ناممكن است تغيير كلى و آنى در روش مردم پديد آورد، اما با تكيه به دانشى كه از دين دارد نخست ميپردازد به معرفى زنان نامور اسلام، كه بديهى است موردِ پذيرش جامعهء اسلامى بود، مگر او زرنگتر از آن است كه تنها به اين بسنده كند زيرا كه بعد ها ميرسد به معرفى زنانِ پيشگام و تأريخ سازِ جهان. مقالات طرزى در موردِ زن به طور متداوم سراج الاخبار را تزئين مى بخشند و مردمِ افغانستان، خاصه گروه روشنفكر آن وقت از طرزِ ديد او استقبال مى كنند. طرزى اگر از سويى زنان با وقارِ اسلام را نمونه مى آورد، از سوى ديگر زنانِ اروپايى را كه در ساختار و انكشاف كشور شان نقشِ فعال دارند ميستايد; زنانى كه يا داكتر، يا انجنير و يا نرس استند و بدون خدمات شان جامعهء غرب فلج خواهد شد.

 

اما طرزى به اين باور هم است كه زن خود بايد خواستارِ حقوق مشروع خود باشد و براى همين منظور عرصه را براى ايجاد نخستين نشريهء زنان كه ارشادالنسوان نام دارد، فراهم مى كند و بارى اين نشريه پژواكِ افكارِ زنانِ افغان كه در اسارت مردسالارى ميزيستند، مى گردد و افغانستان يكى از اولين كشور هاى آسيايى مى شود كه زنان در امور كشور سهم فعال مى گيرند. اين سهمگيرى هر چند كه بعداً توسط ارتجاع مختل مى گردد اما اثراتش، سالها بعد از طرزى و بيشتر در زمان ظاهرشاه خودش را تبارز مى دهد طوريكه مى بينيم  زنان افغان با مقايسه به زنانِ كشور هاى همسايه در بسا موارد پيشگام بوده اند[5].  

 

 

******

[1] - رجوع كنيد به كتاب گروه خياطان هرات، نوشتهء  كريستينا لمب، چاپ هارپر، لندن.

[2] - نويسندهء الجزايرىياسمينه  خضره در كتاب خود به نام پرستو هاى كابل مى نويسد كه روزى در  مراسم سنگسارى زنى، يكى از مرد هاى كابل كه از دانشكدهء حقوق سند فراغت دارد، سنگى بر مى دارد و به سوى زن پرتاپ مى كند. اين تصوير وحشتناك انعكاس يك واقعيت است كه چگونه دستگاه جهل و ستم با سياست مى تواند حتى با معرفتترين كس را از راه به بيراهه بكشد.

[3] - برخوردِ طالبان با زنان در وقت قدرت شان.

[4] - در باجور رسم بوده كه زن ها را فقط در صورتى دفن مى كردند كه جنازهء زن حين حمل به طرف گورستان تكان بخورد. اين تكان خوردن ثبوتى بوده مبنى بر اينكه زن متوفا از زنان پاك و مؤمن در زمان حياتش به شمار مى رفته. بابر مى گويد كه خانِ باجور تا زمانى مادرش را به خاك نسپرد كه جنازه تكان نخورده بود. اين داستان خود معرف خرافات و بى حرمتى به مقامِ مادر است. رجوع كنيد به بابرنامه.

[5] - ما زنانى داريم كه چندين دهه پيشتر از زنان هند، پاكستان و ايران به سمت وزير و يا رئيس  ايفاى وظيفه كرده اند. ارشادالنسوان خود معرف استعداد زنان افغانستان است كه اين نشريه توسط زنان اين كشور به طبع مى رسيد. جا دارد كه بگويم عايشه طرزى نخستين زنِ شرقى چترباز (پراشوت باز) بوده است، اما هستند تعداد زياد زنان گمنامِ كشور كه بايد به آنها افتخار كنيم، مگر با تأسف سندى از كارنامه هاى ايشان در كشور مردسالار در دست نيست.   

 

 


صفحهء شعر و داستان

 

صفحهء اول