« من گنگ خوابديده و عالم تمام کـــر

من عاجزم ز گفتن و خلق از شنيدنش»

به شاعران افغانستان (گنگان خوابديده)

 

 

 

گـــنگ خوابــديـــده

 

 

« ۱ »

 

ميان آب نوشت و به روی آب بخواند

کسی نمی فهميد

صدايش بود که از قعر چاه می آمد

و تا به سطح زمين می رسيد، می شد دود

به باد می پيوست

به آب می خوابيد

کسی نمی فهميد.

 

 

« ٢ »

 

ستاده بود چو وخشور و کس نمی آمد

که اقتدا بنمايد به سوی شهر ِ خدايش

مقامه داشت به سبزه

و هم قصيده به الفاظ ِ گنگ می آراست

                                             ـ برای سنگ

تتن ــ تتن ــ تن تن

و ما و من، من من

ميان باد نوشت و بروی آب بخواند.

 

« بشير سخاورز»

 

 


از همين قلم:


 ــ  دست فـــرياد

 ــ  سبزينه ی شرقی

 ــ  از تاکستان شمالی تا بودای باميان


 

 

صفحتهء اول