|
سلیمان کبیر نوری
جایزه ای بالاتر از « نوبل» و « اسکار» برای کتاب چهارسال پیش وقتی نظرم به عنوانی خورده بود : «شاهکاری که کاندیدای جایزهء نوبل میکنم» ؛ احساس های متضادی برایم پیدا شد و راستش اینکه بیشتر این احساس بر آنها غلبه داشت که این یک گستاخی و اضافه گویی و تعارف بیجاست . جایزهء نوبل ؛ مگر آنقدر بی ارزش است که به کتاب یک افغان چنین و چنان داده شود ؛ انهم چه کتاب و از چه قلم و با چه توان و پشتوانهء علمی و ... خلاصه قباله های که میدانیم و به آنها معتادیم. با وسواس ولی با کراهیت گاهگاهی بر این کتاب و سایر آثار نویسنده آن رجوع میکردم یا سر میخوردم ؛ اهسته آهسته در من نیز تإثیراتی ایجاد شد و خلاصه کتاب را خواندم و بر علاوه به دوستانی توصیهء خواندن آنرا نمودم . هنوز متن (pdf) و انترنیتی بود ؛ تا آنکه با محترم عالم افتخار نویسنده این کتاب و ده ها اثر وزین دیگر و با شاعر توانایی که از نوجوانی شناختی از وی داشتم ؛ عمیقتر آشنا شدم. خیلی دغدغه داشتم جناب آشیل بخارایی ( بخارایی به خاطری که اجداد شان اهل بخارای قدیم بوده و بنابر جبر هایی به افغانستان مهاجر و ماندگار شده اند) را بشناسم و از این ابتکار و شهامت شان بپرسم ؛ خوب به دلایلی میسر نشد. تا که خودم به جایگاه ایشان رسیدم و از طرف دیگر کتاب چاپ مطبوع شد و برای خوانش و درک و دریافت آسان آماده گشت . با تعجب دیدم صدای نویسنده مبنی بر اینکه هموطنان روشن و با همت چاپ آنرا تمویل کنند؛ بر زمین نماند و ظرف کمتر از سه ماه پول چاپ 3000 جلد آن فراهم آمد و تاجائیکه اطلاع دارم هنوز این کمک های هموطنان شریف و با همت من برای کتاب و نویسنده اش و برای تمویل مصارف پست و انتقال آن دوام دارد. به نظر من ؛ خود همین واقعیت ؛ برتر از جایزهء نوبل و چیز های دیگر بود که با وصف شریف و پر معنویت بودن ذاتی آنها ؛ اما متأسفانه فعلاً در انحصار سیاستکاری های بورژوازی و نظام سود و سرمایه جهانی است و با آنها برخورد سودا گرانه و غیر واقعبینانه و حتی گمراه کننده میکنند. ولی پس از انتشار مطبوع کتاب و انتقال آن برای شماری از خواهندگان در جهان ؛ علاقه مندی خاص داشتم که انعکاسات را ببینم و مخصوصاً از اینکه خودم دریافته ام این کتاب به طور طبیعی و منطقی زن و مادر را به مقام های تصور نشدنی میرساند؛ واکنش های این نیمهء نفوس وطن ما و جهان را در مورد بدانم که طی دهه های اخیر خیلی به حقوق و مقام و نقش خویش وقوف یافته و دری راستا نهضت ها و جنبش های فراگیر به وجود آمده است . خوب . به دلیل اعتیاد های خورده فرهنگی و وابسته گی های روانی با چیز های معمول و مرسوم از چند تنی چیز هایی غالباً غیر مستقیم شنیدم که معنای همه این بود که باید کتاب مطابق فلان رسم و رواج می بود و این و آن حرکت در آن را «وجدان ما!» قبول نمیکند. برای من سهل بود بدانم که این « وجدان» چه هست و چرا هست و از کجا می آید؛ ارزش بالفعل آن در یک محیط واقعی چیست و اهمیت آن برای یک اثر تمام بشری و یک دید تاریخی و جهانی چه میتواند باشد. ولی سحرگاه پیشتر نقطهء عطف بزرگ و منتظره و حتی غیر منتظره برایم بود . دوست عزیزم جناب عالم افتخار طبق روال که حالا میان مان معمول شده است ؛ چند ایمیل واصله برایشان را به من فارورد نمودند. یکی از این ایمیل ها ؛ سخت جلیل و شاندار و باشکوه بود؛ بار بار خواندم و سبک و سنگین نمودم و ده ها بار ارزیابی اش نمودم و سر انجام بر همین ارزیابی رسیدم که این احساس و درک و پیغام و ارجگذاری از این استقامت ؛ خیلی بزرگ و شکوهمند است و آخر الامر هم با همین بی تکلفی و عجله در املا و انشاء زیباتر و توانا تر از هر وریانت متصوره دیگر میباشد . با نظر داشت اینکه متصدیان محترم جوایز نوبل و اسکار و امثال آنها چه وقت و تحت کدام هوا و فضا قادر خواهند بود با این اثر با چنین صمیمیت، در ک و دانش روبرو شوند؛ ارزیابی ام بر همین قرار گرفت که عجالتاً چیزی فراتر از نوبل و اسکار و جوایز احتمالی دیگر ؛ «کتاب گوهر اصیل» کمایی کرده است . با اینکه این هنوز از نتایج سحر است ؛ اما اول ها همیشه ؛ اهمیت درجه اول دارند . لطفاً ببینید؛ آیا من اضافه گویی و گزافه گویی میکنم؟:
ادبی ـ هنری
|