© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

داکتر اکرم عثمان

 



                                              شمه ای درباره نوروز نیک آئین

در جامعهء نامتعادل، نامتوازن و زمان زدهء ما، یا نوروز بی خود آمده و یا راهش را گم کرده است.
ثدر مسلم این است که اکثر ما مردم، موجوداتی گیچ و سر به هوا هستیم. نه از شور و حال و سرمستی نوروز نیک آئین، نه از گرمای مطبوع تموز، نه از برگریزان پائیز و نه از برف و باد زمستان عبرت میگیریم و نه از پار پ پیرار بی حاصل و بحران زدهء ما.
تمام آن مظاهر خوش و ناخوش ما را از جا نمی جنباند، سنگ به جای خودش سنگین است!
روزگار براه خود میرود و ما، براه خود! پنداری ما خارج ازتقویم به دنیا آمده ایم و مرده های هستیم که بی مورد نان زنده ها را میخوریم.
حرکت ما بطرف آینده ، حرکتی تقویمی بوده است. روز به هفته، هفته به ماه، ماه به سال و سال به سده پیوسته است اما آمد و شد زمان ، کاری به کارما نداشته است ـ ما همانیم که بودیم. ما به ندرت تحول ماهوی و اندیشه ای داشته ایم و دلیلش این است که ما هیچگاه ناکار آمدی و انحطاط خود را به پرسش نگرفته ایم و از نظر فکری متوقف مانده ایم.
بجنبد زمین و نجنبد گل محمد! ما همیشه به جای پیشرفت پسرفت کرده و حول یک دایرهء بسته چرخیده ایم. به این میگویند بن بست و رفتاری پرکار وار بی حاصل ! و اسفا که هیچ کار مثبت ما از سطح به عمق نرفتند و ذات سترون ما را تغییر ندادند.
نوروز نیز از جهل مرکب ما بی نصیب نمانده، آنرا صاحب اصل و نسب کردیم. هویت و تیره و تبار آریایی بخشیدیم و به دنبال آن ، شجره ء خویش را به یما رساندیم ـ پادشاهی اسطوره ای که عقابی بر سرش تاج کیانی گذاشت و صاحب جام جهان بینش کرد.

خوب چی ؟ خویشاوند بودن واجد کدام ارزشی است؟ این تخدیر دیگریست که ما را غرق خواب غفلت می کند. یما کجا و ما کجا؟ و آنگهی بفرض اگر یما آریایی باشد کدام درد ما را دوا می کند؟ مگر ما در طول تاریخ کم تخدیر شده ایم که این بار آنرا جدی بگیریم . آسیب چنین تلقیناتی ـ تلویاتی این است که گونه ای گرایش ناسودمند را برجسته می سازد در صورتیکه از سپیده دم تاریخ تا حال حاضر اقوام زیادی در کنار همدیگر زندگی کرده و فرهنگ مشترک را پاسبانی کرده اند.

به گفت جلالا آل احمد ـ مملکت ما کویرهای لوت و دیوارهای بلند است ـ دیوارهای گلی در دهات و دیوارهای آجری در شهر ها . این تنها در عالم بیرون نیست بلکه در عالم درون نیز چنین دیوارهای سر به فلک کشیده اند. هر آدمی بست نشسته در حصاری از بدبینی ، کج اندیشی و بی اعتمادی!

بی مناسبت نیست اگر سخن وجیز دیگری از حضرت امام صادق را تکرار کنم: کسی که بی بصیرت عمل می کند مانند پوینده ایست برکجراهه که شتابش جز بر دوری اش نمی افزاید.! ـ پس مهمترین فرض زندگی ما، درست اندیشیدن و درست عمل کردن است و از آن فراتر مدارا، مساهله، ملامیت و خودشناسی چه آورده اند که خودشناسی کاری شبیه خدا شناسی است!

دوستی داشتم که میگفت: روزگاری خود را بی حد بزرگ ، حجیم، عریض و طویل میدیدم و در تمام محفظه ها با کمبود هوا مقابل بودم. سرانجام از سرناچاری از عرض و طولم کم کردم، حجیم بودن را دور انداختم و انقدر خود را کوچک کردم که در کوچکترین جا ها می گنجیدم و هوای کافی برای نفس کشیدن داشتم!
آقای غلام حیدر یقین در یک مقاله محققانه با استفاده از فتوت نامه واعظی ماشفی آورده است: جوانمرد آن بود که بت بشکند و بت هرکس نفس اوست هرکس که هوای خویشتن را مخالفت کند، او جوانمرد به حقیقت است..
چه خوب است که از سنگ شدن و سنگواره شدن بپرهیزیم و تمام تندیس ها که دون شان انسان و انسانیت است بشکنیم و از بت ستایی فارغ شویم.

و اما سرنوشت نوروز در سرزمین ما:
روزگاری این روز خوش مورد سوء استفاده حکام و امرای خودی و غیر خودی از آنجا که به موجب رسم و رواج، در نخستین روز سال حکام ولایات ، تارتق ها و هدایای گرانبهای به دربار سلاطین میفرستادند والی های عرب نیز هنگامیکه برخراسان چیره شدند از دیدن چنان هدایایا در نوروز در شگفت شدند. اما بعدا فهمیدند که در بلاد عجم این رسم از دیرگاه برقرار بوده است، بتابر آن مورد تازه ای اخاذی بدست آوردند و درجه صداقت و ضراقت والی ها را بخود، با کیفیت هدایای نوروزی میزان میکردند و هرکه بیشتر رعیت را می چاپید مقربتر میشد و همین امر به گونه های مختلف در دوران ما دوام یافت.
سرانجام در نامگذاری های نوروز، در اواسط قرن بیستم نامش را روز دهقان گذاشتند که مردم را خوش نیامد و رعیت بی ارتباط با حکومت، نوروز را با مزاج و سلیقه خودشان بنام میله نوروز تجلیل میکردند.تا اینکه نوبت طالبها رسید و ملا عمر یک قلم بر سرش چلیپا گرفت. لیکن مردم به شکل غیر حکومتی! به دشت و دمن میبرامدند و مقدم بهار را گرامی میداشتند.
در آن روز کماکان کاغذپرانها به هوامیشد، بساط خورد و نوش پهن میشد و صدای طبل و تنبور گوش فلک را کر میکرد.
معنای راستین نوروز بزرگداشت زندگی و آزادی است و رسیدن به رستگاری و هوای آزاد. بنابر آن تا هستیم، نوروز خواهد بود و چه بهتر زنجیرهای گران از پای نوروز بگیریم و آنرا به ازادی کامل برسانیم.


 

 

                                                       «»«»«»«»«»«»   

 

 

 

         ________________________________________________________


 

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول