© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

              

    

همــواره در "اکنون" زیســته ام

 

(گفت و شنود جگجیت سنگهـ و چراغ سوتر)

 

برگردان: صبورالله سیاه سـنگ

hajarulaswad@yahoo.com

 

 

 

 

یافتن جگجیت سنگهـ آسان نیست: یا گرفتار برنامه های کنسرت در هند و برونمرزها میباشد یا سرگرم آهنگسازی. گزارشگران رسانه ها اگر شانس داشته باشند، او را در فرودگاهها، هنگامی که چشم به راه پرواز باشد، مییابند. گفتگوی زیرین یادگار یکی از همان گیر آوردنهاست:

 

هفته نامه "سا ری گه مه"/ دهلی نو/ هند - هژدهم اپریل 2009

چراغ سوتر: ناهمانند با البومهای پیشتر تان که در پیرامون اندیشه های فیلسوفانه میچرخند، البوم "انتها" بیشتررنگ و رخ عاشقانه دارد.

 

جگجیت سنگهـ: اینجا عاشقانه چه که همه عاطفه ها در هم آمیخته اند. رمانتیک، فلسفی، جامعه گرایی، طنز همه چیز...

 

چراغ: "انتها" غزلهای اجتماعی هم دارد. آیا میشود از این مفهوم نوین چیزی بگویید؟

 

جگجیت: دشواریهای اجتماعی را نمیخوانم. تعبیر و تاثیر شعر میتوانند چنان باشند. کسی غزل اجتماعی نمی آفریند. به این نمونه نگاه کنید: "خوب نبهی گی ہم دونون مین، میرے جیسا تو بهی ہے / تهورا جهوتا مین بهی تهہرا، تهورا جهوتا تو بهی ہے" (میتوانیم با هم پیوند یابیم، تو همانند منی/ من نیز اندکی دروغینم، تو نیز اندکی دروغینی) میتواند هم اجتماعی باشد و هم سیاسی.

 

چراغ: آیا همه غزلهای این البوم همروزگار اند؟

 

جگجیت: شیوه برخوردم چنین است. از همان آغاز چنین بود: آمیزش آوازها و هنجارهای امروزی. سرودپردازان نیز این پارچه ها را بار نخست برای من ریکارد کرده اند. آنها هرگز غزلی را ضبط نکرده بودند. تازه اند. در پیوند با آواز باید گفت این روزها همه از تکنولوژی پیشرفته کار میگیرند. لیک من از آن شور و غوغا بیرون نمیکشم.

 

چراغ: میتوانم بگویم به آواز اصلی تان چسپیده اید؟

 

جگجیت: آری. بیشتر همینگونه. بیشتر acoustic (آوایی) کار میگیرم، نهsynthesizers (آمیزگی) آنهم در یگان برشپاره. در فرجام میروم به موسیقی زنده و ابزار آوایی

 

چراغ: همه آهنگهای این البوم ویدیو دارند. میشود بیشتر بگویید؟

 

جگجیت: پیشنهاد خودم بود. به جای پرداختن یک میلون روپیه یا بیشتر، آنها هر غزل را با نمایاندن من و یک کرکتر دیگر ویدیویی میسازند. بیشتر ویدیوی خودم در جایگاههای گوناگون هنگان غزلخوانی خواهد بود. هر هشت غزل را فلمبرداری کرده ایم. در دی وی دی پیشکش خواهد شد.

 

چراغ: آیا برامد ویدیویی اندیشه شما بود؟

 

جگجیت: آری اندیشه من بود. تنها من. هر چه پسندم آید، همانگونه میکنم.

 

چراغ: به مفهوم ویدیوهای چندگانه چگونه گرایش یافتید؟

 

جگجیت: همینگونه بهتر است. روزگار دگرگون شده است. امروز مردم نمیخواهند موسیقی را "گوش" کنند، میخواهند موسیقی را "تماشا" کنند. فرستنده های رادیویی FM غزل پخش نمیکنند. مردم تنها در جریان رانندگی به موسیقی گوش میدهند. وقتی خانه هستی، میخواهی زیبایی دگرگونه را تماشا کنی، البته آنچه بتوانی با خانواده ات نگاهش کنی. ویدیوهای من چنین اند.

 

چراغ: گمان نمیبرید در سناریوی کنونی لایه های موسیقی پشتیبان غزل اند؟

 

جگجیت: آنها پشتیبان هر آنچه بتواند فروش رود، هستند. اندیشه آزاد خود را ندارند. اگر البومی فروخته نشود، از ساختنش دست میکشند.

 

چراغ: ده سال پس از امـروز [2009] غزل چه سـرنوشتی خـواهد داشت؟

 

جگجیت: به خاستگاه شایسته اش برخـواهد گشت، زیرا سـروده های امـروزی یارای دیر ایستادن ندارند. آنچه این روزها به نام "شعر" نمـایانده میشـود، یاوه سـرایی، پوچپردازی و بازی با واژه هاست. آهنگها چه شاد و چه غم انگیز بر ریتم رقص بافت میخـورند. این شگردها به جایی نمیرسـند. مـردم از دیدن و شنیدن شان سیر آمـده اند. شنوندگان خـواهان پدیده های حساس و آرامبخش هنری هستند.

 

چراغ: آیا contemporizing (همروزگارسازی) یگانه شیوه رسیدن به توده مردم است؟

 

جگجیت: ببینید،اگر میخواهید به شنوندگان جوان برسید، باید به زبانی که آنها میدانند، سخن گویید. آواهای پارینه کار نمیدهند. آنها به موسیقی غربی گوش میدهند. اگر همان آواها را به کار بندیم، بدون شک جوانها اینسو کشانده خواهند شد. همروزگارگرایی میکنم، زیرا همواره در "اکنون" زیسته ام.

 

چراغ: مژده البوم تان را چگونه به چشم و گوش مردم میرسانید؟

 

جگجیت: برنامه هایی راه می اندازم در شانزده شهر کانادا و امریکا. همه جا از همین البوم خواهم گفت.

 

چراغ: آیا در هند نیز چنین خواهید کرد؟

جگجیت: برگردم، خواهم کرد.

 

چراغ: به پندار شما، آیا گنجانیدن غزل در فلمها یگانه راه مردم پسند ساختن آن است؟

 

جگجیت: هرآنچه گوشنواز باشد، پیروزمندتر خواهد بود. سرود زیبا نیز پیروزمندانه جا خواهد افتاد. اگر با آهنگ شایسته و هنجار بایسته پیشکش شود.

 

چراغ: به آهنگسازی برای فلمها نیز اندیشیده اید؟

 

جگجیت: پیشاپیش اندیشیدن کاری را پیش نمیبرد. اگر کدام پروژه فلمی به من پیشنهاد شود، آنگاه خواهم اندیشید که آهنگ بسازم یا نسازم.

 

چراغ: رادیوها غزل پخش نمیکنند. گاهی خواسته اید این نکته را با گردانندگان FM در میان گذارید؟

 

جگجیت: هر بار که برای گفت و شنود به رادیوها رفته ام، این سخن را به آواز بلند گفته ام. گاه حتا از گفتگو با همچو رادیوها روگردانده ام. آنها برای موسیقی که من نماینده اش هستم، کاری نمیکنند. گپ و گفت با چنین دستگاهها چه هوده؟ به هر دستگاه رادیویی چنین گفته ام. به گوش کر یاسین خواندن!

 

رادیوها در روستاهای کوچک غزلهای مرا پخش میکنند، ولی در شهرهای بزرگی مانند بمبی زیاد غمزه و کرشمه دارند. رادیو بمبی یکسره غربزده شده است و خود را "انگزیز" میشمارد. رادیوهای دهلی و لکهنو غزلهایم را پخش میکنند.

 

چراغ: کارشناسان دم و دستگاه رادیو میگویند چینلهای FM موسیقی ویژه پخش میکنند، آن موسیقی که از نگاه توده مردم دلکش باشد و غزل چنان نیست. چه پاسخ دارید؟

 

جگجیت: این بهانه است برای پخش نکردن غزل. از کجا دانسته اند که غزل مردم پسند نیست؟ ده پانزده سال پیش، غزل موسیقی مردمی بود. آن سنجه های مردمی بودن چه شدند؟ دلیل راستین این است: آنها سلیقه دریافت چنین موسیقی را ندارند. مزراقلمهای پشت میز، دلقکان رادیو و چند تن برنامه ریزان اندکترین از پیشینه فرهنگی تهی اند. دگرگونه پرورش یافته اند. شور غزل در روان شان نیست. اصل موضوع همین است.

 

چراغ: آیا کشاکش پوینده و جهنده بازار موسیقی با اینهمه فروش و خروش بر ساز و سرود اثر دارد؟

 

جگجیت: با نگاهی به ترفندهای دزدی در تاریکی، اینها گامهای ناگزیر در راه فروش موسیقی اند. میدانید موسیقی فروش نمیرود. کمپنیها به هر کار دست میزنند تا آن را به فروش رسانند. گفتگوی کنونی شما و من نمونه دیگرش است. از همین راه میخواهم آوازه البوم "انتها" را به مردم برسانم. پیش از آن کجا بودیم؟

 

چراغ: غزلخوانها رفته رفته میخواهند بیشتر نمایش روی ستیژ داشته باشند. چرا آنها به البوم سازی رو نمی آورند؟

 

جگجیت: نمایش روی ستیژ چه نارسایی دارد؟ در موسیقی فلمی، آوازخوانها حتا آواز نمیخوانند. آنها از تکنیکهای زمینه ساز و لبسرایی (lip-sync) کار میگیرند. غزلخوانهایی که روی ستیژ هنرنمایی میورزند، راستکارانه میخوانند. غزلپردازها همواره روی ستیژ یا در بزمها خوانده اند. خودم، چه البوم بسازم و چه نسازم، هر ماه یکی دو کنسرت دارم. کنسرتها باید دنباله داشته باشند، زیرا هواخواه دارند. مردم میخواهند با خانواده ها شان به برنامه های آبرومند بروند. آنها نشستن در بزم نمایش غزل را برتر از رفتن به برنامه های فلمی میدانند.

 

[][]

ریجاینا/ کانادا

هژدهم اپریل 2009

 

«»«»«»«»«»«»

 

 

 

 


 

ادبی ـ هنری

 

صفحهء اول