پوهنمل محمودنظری
طنزهای
سیاسی -اجتماعی در ادبیات گذشته
طنز سياسی - اجتماعی رسالت بس عظيم در عرصه روشنگری داشته و يکی از وسايل
بارز وژانر قوی ژورناليستيک است که نه تنها کاستی ها ومعايب اجتماعی را
برجسته ومورد انتقاد شديد، کوبنده و ظريفانه قرار ميدهد، بلکه راههای بيرون
رفت از وضع ناهنجار را حتی الامکان طرح وپيشنهاد مينمايد، همين خصيصه
وکرکتر طنز سياسی ايست که آنرا درخور توجه قرار داده وبرجسته ميسازد.
براويت تاريخ جهان باستان نخستين طنز نويس جهان شاعر وفيلسوف رومی( کوينتوس
هوراتيوس فلاکوس) است که بعد ها لقب پدر طنز جهان را کسب نمود، وی نخستين
کتاب طنز(Satires) را بتاريخ ۲۳ دسامبر سال(۳۵) پيش از ميلاد مسيح به صورت
نسخه های متعدد دستنويس انتشار داد، که تاکنون باقی مانده وهنوزهم مورد
مطالعه کسانی که لاتين می دانند، قرار دارد، اين نخستين مجموعه طنز سياسی
به صورت نظم ونثر در تاريخ ادبیات بشر است که به يادگار مانده است.
از طنز نويسان شهير جهان بعد از هوراس (رومی) که همانا ( کوينتوس هوراتيوس
فلاکوس) است ميتوان از مولير( فرانســوی)، شوبفت وجورج اورول (انگليسی)،مارک
توپن( امريکايی) نامبرد.
در ادبیات فارسی توجه شاعران فارسی زبان به هجو و هزل بیشتر معطوف بوده است
تا به طنز عمیق و انتقاد از اجتماع و سیاست. با این همه گاه ، گاه در میان
آثار شاعران و نویسندگان به قطعاتی بر می خوریم که رنگ طنز دارند . بسیاری
از رباعیات خیام نیشابوری حاوی طنزی تلخ و گزنده است که دیدگاهی فلسفی و
طرز نگرش او را نسبت به کل جهان آفرینش نشان می دهد
سعدی تا جایی که به او اجازه می دهد از طنز کوتاهی نمی کند . سعدی در
بوستان ، گلستان و دیگر آثارش بیشتر از آنکه درباره کلیات مربوط به هستی و
انسان و مباحث عام کلامی سخن گفته باشد درباره روابط معمول و زندگی معمول و
داد و ستد مردم و اصناف مختلف بحث کرده و طنزش را به زندگی اینجهانی و
روزمره اختصاص داده است. اگر آنطور که گفتهاند بوستان آرمانشهر سعدی
است و گلستان توصیف وضعیت موجود، به هر حال در هر دو صورت برای زندگی
روزمره مردم نگرانیها و اندیشهای داشته و آنها را طرح کرده است. بنابراین
تعینات اجتماعی و پسندیده بودن یا نبودن در آثار سعدی رعایت شده است. وی به
آدم معمولی بسیار امیدوار است ، بنابراین درصدد اصلاح رفتار اجتماعی و فردی
و خانوادگی است.
به گفته سعدي:
باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست
در باغ لاله رويد و در شورهزار خسّ
زمين شوره سنبل بر نيارد
در او تخم عمل ضايع مگردان
نكويي با بدان كردن چنان است
كه بد كردن بهجاي نيكمردان
طنز مولانا با همه شاعران دیگر و حتی شاعران هم تراز او هم متفاوت است .
در واقع در طنز مولانا این تعینات اصلاً لحاظ نشده است و هیچ پیشینه ای از
ملاحظات اجتماعی و سیاسی ندارد. در واقع هدف مولانا این بود که از این
حکایات طنز آمیز بهره تعلیمی ببرد و برای او از این منظر خط فاصلی میان
پسند و ناپسند وجود نداشته است .
مولانا می گوید:
عاقلی گر خاک گيرد زر شود
جاهل ار زر برد خاکستر شود
ميگويند وقتي صائب تبريزي از بغداد ميگذشت، شنيد حاكم بغداد حكم كرده است
كه چون يزيد بن معاويه از مردم مكه بوده است، تا من هستم و حكومت ميكنم،
هيچكس حق ندارد او را لعن كند. صائب همانجا سرود:
حاكم بغداد حكمي كرده- ميبايد شنيد:
تا كه او باشد نبايد كرد لعنت بر يزيد
حافظ ميگوید:
كجاست صوفي دجّال فعل ملحد شكل
بگو سوز كه مهديّ دين پناه رسيد
خیام ميگوید
از دي كه گذشت هيچ از او ياد مكن
فردا كه نيامده است فرياد مكن
. در ادبیات فارسی عبید زاکانی بزرگترین طنز نویس دوران گذشته محسوب می شود
. در واقع عبید زاکانی نثر و شعر خود را وسیله ای برای حمله به عرف ، عادات
، معایب و مفاسد طبقه های مشخصی از اجتماع قرار داد به همین دلیل طنز او
اغلب آمیخته به هزلی تند و زننده است .
طنزی ازعبيد زاکانی، ( قطعه ی از اخلاقالاشراف )
... لوليي(مطرب دوره گرد) با پسر خود ماجرا میكرد كه تو هيچ كاري نميكني
و عمر در بطالت بسر ميبري، چند با تو بگويم كه معلق زدن بياموز و سگ از
چنبر( حلقه یا دایره کلان سیمی که جانوران دست آموز از آن بگذرند) جهانيدن
و رسن بازي ياد گير تا از عمر خود برخوردار شوي. اگر از من نميشنوي به خدا
تو را در مدرسه اندازم تا آن علم مرده ريگ (میراث بی ارزش) ايشان بياموزي و
دانشمند شوي و تا زنده باشي در مذلت و ادبار و فلاكت بماني و يك جو از هيچ
جا به حاصل نتواني كرد...
در دوران متاخر نیز ملكالشعراء بهار، ایرج میرزا وپروین اعتصامي یغما،
وطواط.اسمعیل سیاه شاعران وطنز پردازی هستند که لبه تیز حمله خود را متوجه
ریا کاری ها و تعصب های اجتماع زمان خود کرده است .
شعر طنزی از اسمعیل سیاه:
بیان راست نتوانم که گویم
دهانم را کنند تا گوش چیرم
.
پروین پادشاهان را به گرگهایی تشبیه نموده که لباس شبان بر تن کرده اند و
در جایی از زبان پیرزنی می گوید:
ما را به چوب و رخت شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست!
تو بديدي، كج نكردي راه را
من براه خود نديدم چاه را
یغما ميگوید:
ز شيخ شهر جان بردم به تـــزوير به مسلماني
مدارا اگر به اين کافــر نمي کردم، چه مي کردم؟
عبیدزاکانی می نوسد:
... از قزويني پرسيدند : اميرالمؤمنين علي (ع) را ميشناسي؟ گفت : شناسم.
گفتند: چندم خليفه بود؟ گفت : من خليفه ندانم، آن است كه حسين (ع) را در
دشت كربلا شهيد كرده است!...
منابع و مآخذ:
۱- موسسه مطالعات ایران تاریخ معاصر
۲-نگاهی به اشعار ایرج میرزا شاعر طنز پرداز ...
۳-انجمن طنز ویب انجمن طنز - تعاريف طنز ، هجو ، هزل و شوخ طبعي
۴-موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران (مقالات) WWW.IICHS.ORG
۵-نقد و تحليل سازمان تبلیغات اسلامی
۶- مجابي ، جواد :قلمرو طنز
۷-نظری ،محمود:طنزدر ادبیات
«»«»«»«»«»«»
ادبی ـ هنری
صفحهء
اول
|