© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اسدالله ولوالجی

 

 

 

 

 

 

 

تاریخ تعین مرز های  افغانـــــــستان

و شکل گیری معمای خط دیورند

 

 

 

 

قبل از روی صحنه آمدن احمدشاه ابدالی درسال 1747م. و تشكيل امپراطوری بزرگ توسط وی، در منطقه شمال افغانستان كنونی، تركا ن اشترخا نی ودرقسمت جنوب آن تركان بابری حكم می راندند. درقسمت غربی افغانستان بالترتيب، تركان صفوی، هوتكی ها، ابداليان و نادر افشار حاكميت داشتند. پس از مسلط گرديد ن احمد شاه بابا برا ين جغرافيا، درقسمت شمال آن رود آمو به صفت مرز ميان امارت بخارا و دولت جديدالتاسيس افغانی تثبيت گرديد. درا ستقا مت های جنوب، غرب و جنوب شرق افغانستا ن، مرز مشخصی وجود نداشت. در اين حدود، گما شته گا ن دولت مركزی، بر منا طقی چون، مشهد، سيستان، كويته، پشا ور، پنجاب و كشمير حکم رانده و به اساس دساتیری که از قندهار و بعدا کابل صادر می گردید. عمل می كردند. روند مذ كور قسما تا زمان امير دوست محمد خان ادامه داشت. از آن به بعد، بی آنكه مرزهای افغانستان به شكل رسمی تشخيص شود، امرای افغانی، عمدتا برهمين جغرافيا كه بعدا نا م افغانستان را به خود گرفت، حكومت می كردند. پس از به قدرت رسيدن امير عبدالرحمن در 1880، مسا له تثبيت مرز حاكميتش به شكل رسمی طرح ودر نتيجه جغرافيای كنونی كشور بنام افغانستان رسميت يافت. اين درحالی بود كه پيش از امارت عبدالرحمن خان، ا مپرا توری بريتانيا، بنا بر تشويشی كه از پيشروی قوای نظامی امپراتوری تزار روس به جانب جنوب داشت، راه مذاكره با مراجع روسی را باز كرده بود، تا توانسته باشد كه از طريق مذكور سرحد شمالی افغانستان را تثبيت وجلو تجا وز روسها به طرف جنوب را بگيرد. مذاكرات طرفين پيرامون اين مساله،از نشست « لارد كلاريدن» وزير خارجه انگليس و « بارون برون» سفير روسيه، در اوايل سال 1869م آغاز يافت. ملاقات دومی روی اين موضوع، در ماه سپتامبر 1869م ميان « لارد كلاريدن» و «گورچيكوف» ريس حكومت تزار در « ايدلبرگ» صورت پذيرفت. ولي،اين دو ديدار رسمی بی آنكه به نتيجه مطلوبی برسد پايان يافت، ازآن به بعد، طی مذاكرات پيهمی كه ميان طرفين به وقوع پيوست، جانب انگليسی بی حوصله شده، طرح يكجانبه را در اين مورد تهيه و به جانب روسی ارايه داد. بلگرامی جريان موضوع را اینگونه شرح می دهد: « سفير انگليس فيصله دفتر وزارت خارجه خودرا كه طی آن لارد گرانويلی وزير امور خارجه تصميم حكومتش را مبنی بر تعیین قلمرو ها وسرحدات افغانستان كه به صورت كامل به امير كابل مربوط ميشد تشريح نمود و به حكومت تزار ارائه نمود.

بدخشان با نواحی متعلقه اش واخان از سر قل جهيل ويكتوريا در شرق تا محل وصل رود كوكچه با رود آمو ‹ يا پنجه› سرحد شمالی اين ولايت را در سراسر امتدادش به وجود مياورد.

تركستان افغانستان مشتمل منطقه قندوز، خلم و بلخ ميباشد. رود آمو از محل اتصال رود كوكچه امتداد مسير خواجه صالح بالای شاهراه بخارا به بلخ را در بر ميگيرد سرحد شمالی آنرا تشكيل ميدهد.

نواحی داخل آقچه، سرپل، ميمنه، شبرغان و اندخوی از متصرفات سرحدی افغانستان به طرف شمالغرب بوده و صحرای وسيع ماورای آن به قبايل آزاد تركمن ها مربوط است.

سرحد غرب افغانستان مشتمل بر هرات و ملحقات آن كه حدود آن با ولايات خراسان، فارس واضح وروشن بوده وايجاب تعيين ومشخص شدن رادر اينجا ندارد.

وزير خارجه انگليس، به صورت واضح اعلان نمود كه قلمروهای ياد شده از نگاه حق و ملكيت به امير شيرعلی خان متعلق و مربوط بوده حق طبيعی اوست كه از اين متصرفات خود در صورت دستبرد و تجاوز دفاع كند. از طرف ديگر به حكومت هند دستور داده شدتا اميرشيرعلی خان را عليه هرگونه دستبرد خارجی به داخل اين محدود هشدار دهد. موضوع سرحدات افغانستان همزمان تنظيم و به اختيار حكومت روس گذاشته شد، تا اين سرحد را به رسميت بشناسد وهم متوجه باشد تا اين محدود از طرف مردمانيكه در حيطه نفوذ روس قرار دارند احترام گردد.» ‹1›

درحاليكه چانه زدن های طرفين، پيرامون این موضوع ادامه داشت، امارت ا مير شيرعلی خان در اثر تجا وز قوای انگليس در سال 1879از بين رفت. مساله مذكور هنگامی از سرگرفته شد كه روسيه تزاری به اساس سياست پيشروی خود به جانب جنوب، منطقه پنجده را در سال 1885م ازامير عبدالرحمن خان متصرف شد.

از آن به بعد، مساله تثبيت سرحد شمال افغانستان با جديت بيشتر مطرح گرديد. طرفين دعوی، جهت حل اين معضله، هيات های قبلی خويش را تغيير دادند. به اساس تغييرات وارده، انگليسها به جای « سر پيتر لومسدن »، « كلونل ريد جوي» و روسها به عوض« زيلی نای » « كهولبرگ » را توظيف كردند. با وارد آمدن اين تغيير در روند مذكور، مساله تثبيت سرحدات شمال افغانستان راه حل يافت.

اين در حالی بود كه سرحد غربی افغانستان قبلا توسط « گولدسميت» تعيين گرديده بود.و لی به اساس يك سلسله ملاحظاتی كه بعد از توافقات قبلی بروز كرد،تعین مرز در قسمت غربی کشور، برای بار دوم مورد بحث قرارگرفت. دراين دوره رياست هيات افغانی را قاضی سعدالدين خان واز انگليس را شخصی بنام « بارنس» به عهده داشتند. هياتهای موصوف روز پنجشنبه چهارم ماه ذی حجه سال 1301 هجری قمری در منطقه « نوشكي» يكی از علاقه های چخانسور با هم پيوستند. ايشان پس از گفت و شنود وبررسی مسايل مورد بحث، راه قلعه فتح را در پيش گرفتند. قرار اظهار ملا فيض محمد کاتب، هيات مذكور به تاريخ چهاردهم ماه محرم سال 1302 هجری قمری وارد اين ناحيه گرديد و موضوع باز پس سپاری منطقه «درشيفتي» را كه بنابر حكم دولت ايران توسط پسر امير قاين غصب شده بود، به بحث گذاشت. منطقه موصوف، پس از گفت و شنود ميان هياتها، به جانب افغانی تسليم داده شد. به همين ترتيب، هيات افغانی اظهار داشت كه به مسافه دو فرسنگ از زمين نی زار كه در آن طرف منطقه « تخت شاه» قرار داشت، به اساس نقشه « گولد سميت» متعلق به افغانستان می باشد.ولی بنابر عدم تصرف كارگزاران افغان به تملك دولت ايران درامده است.

گفتگوی هیات های مذکور پیرامون تعین مرز عربی افغانستان باکشور ایران، تا این حد پیشرفت و بیشتر از این انکشاف نکرد. فيصله نهايی در اين مورد، هنگامی صورت پذيرفت كه « سر هنری مكمهان» به صفت نماينده انگليس وارد صحنه گرديد. ا و، پس از به پا يان رسانيدن دور سوم مذاكرات در سال 1904 م، نقشه پذيرفته شده از جانب ايران وافغانستان را تهيه و معضله مذكور را قسما حل كرد.

 

 تعيين سرحد پامير

ارتفاع پامير كه ازجانب شمال با كشور تاجكستان، ازجانب شرق با كشور چين و ازجانب جنوب شرق با كشور پاكستان همسرحد است،

 يكی از ساحات مرتفع، پربرف و صعب العبور ولايت بدخشان می باشد. اين جغرافيای دور افتاده، در طول مدتی كه امرای سدوزايی ومحمد زايی بر افغانستان حكم راندند، به صفت يك منطقه غيرقابل دسترسی به حال خود باقی مانده بود. ارزش اين منطقه هنگامی مورد محاسبه قرار گرفت كه از يگ طرف امپراتوری چين بر تركستان شرقی دست يافت و روسيه تزاری حدود متصرفاتش را تا مبدا رود آمو وسعت بخشيد واز جانب ديگر امپراتوری هند برتانوی تا منطقه چترال پيشرفت.اين همه انكشافات، از زمان زمامداری احمد شاه ابدالی آغازوتا امارت عبدالرحمن خان، به صفت يك مساله مورد منازعه ميان روسيه تزاری و امپراتوری هند برتانوی كسب اهميت كرد. امير عبدالرحمن، درآغازحاكميت خويش ارتفاعات پامير را به هند برتانوی واگذار شد. ا و، راجع به اينكه روی چه علتی دست به چنين اقدامی زد، نوشته است:

« درباب ولايت واخان كه جزء مملكت من گرديده بود. قراردادم كه تحت محافظت دولت انگليس باشد. چرا كه ولايت مذكور از كابل بسيار د ور و از مملكت من فرد افتاده بود. وازا ين جهت خيلی مشكل بود كه ولايت مذ كوررابه خوبی مستحكم نمايم. در باب خط سرحدی قرارداده شدكه خط مذكور رااز چترال به گردنه بروغيل تا پشا ور كشيده مشخص نمايند واز آنجا هم تا كوه ملك سياه معين نمايند.» ‹2›

پيش از كسب اختيارات سياسی انگليس بر پاميرات. روسيه تزاری در سال 1876قطعه ای را تحت فرماندهی سكوبيلوف به اين منطقه مرتغع فرستاد.از آن به بعد، پامير تحت مراقبت جدی روس ها قرار گرفت، قطعه روسی مستقر در پا مير با استفاده از موقعيتی كه برآن دست يا فته بود، عنا صر كشفی خود را وارد منطقه چترال كرده و به جمع آوری معلومات پيرامون حركات انگليس ها می پرداخت. مراجع انگليسی، هنگامی متوجه سطحی نگری اطلاعات خويش در اين ساحه شدند كه در پايان سال 1891 يك افسر اطلاعات انگليسی به نام كپيتان « ينك هسبند» از جانب « كلونل يانوف» فرمانده قطعه روسی در منطقه ء باز آی گنبد واخان دستگير و باز گردانده شد.تنها اين نبود، چون فرماندهان روسی تا آن زمان بر خورد های متناوبی را با مسوولين سرحدی چين و واحدهای نظامی افغانستان انجام داده بودند. به همين اسا س، مراجع حكومت انگلستا ن پس از فرستادن ا طلاعيه دستگيری افسر خويش توسط قوای سرحدی روسيه به مقامات روسی، دست به عمل زد. ا قدا مات حكومت انگليس دراين مورد كه از جنجالهای سياسی با جانب روسيه تزاری آغاز شد، منتج به آن گرديد تا انگليسها در سپتمبر سال 1893 هياتی را به رياست « مورتيمر ديورند» به كابل بفرستند. اين هيات، پس از انجام مذاكره با امير عبدالرحمن، معضله مذكور را حل و موفق به تثبيت مرز فعلی افغانستان با حكومات روسيه تزاري، چين وهند برتانوی گرديد.

 

سرنوشت مناطق متصرفه امپراطوری ابدالی بعد از معاهدات لاهور،جمرود،گندمک ودیورند

 

طوريكه ا ظهار گرديد، قبل از شكل گيری امپراتوری نادرافشار و احمد شاه ابدالي، نيم قاره هند توسط سلاطين بابری اداره می شد. لشكر كشی های پيهم نادر افشار و احمد شاه ابدالی بر سرزمين مذكور، توانايی اداره نظامی بابری را تضعيف و زمينه نفوذ قدرت استعماری انگليس در آن را مساعد ساخت. ا ز این رو بود كه پس از در گذشت احمد شاه و بعدا پسر وی تيمورشاه در سال 1793 ميلادي، انگلیس ها قسمت وسيع سرزمين هند را متصرف شدند.اين هنگامی بود كه شاه زمان پسر تيمورشاه زمام امور را در افغانستان بدست گرفت. و با ملاحظه انكشافات وضع به نفع قوای انگليس در نیم قاره هند، به فكر تحكيم مناطق متصرفه ميراثی خويش، چون ملتان، پنجاب و كشمير شد. اين ساحه در صورتی قابل دسترسی بود كه شاه زمان به حمايت از زمامداران داخل جنگ هندوستان عليه ارتش متعرض انگليس بر می خاست. بنا بر اين، ا و در سالهای 1793، 1794، 1795، 1797، 1798، 1799 به جانب هند لشكر كشيد. تا از اين طريق دست كمك به مدافعين هندی از كشور شان را دراز دارد. ولی، اقدام وی در اين زمينه تحت تاثير مبارزه عليه برادرش شاه محمود قرار گرفت كه قصد بر انداختنش را داشت. شاه محمود كه از حمايت فتح خان برخور دار بوده و توسط حاكم قاجاری ايران تحريك می شد، پس از جنگ های متناوب با شاه زمان، در سال 1801 موفق به خلع او گرديد. ازآن به بعد، افغانستان به ميدان جنگ های داخلی ميان برادران سدوزايی و محمد زايی مبدل شد. اين زمينه خوبی جهت دستيابی انگليس ها به مقاصد استعماری شان در نيم قاره هند بود. چون مبارزين هندي، كه در صدد استحصال كمك ازافغان ها بودند، ازدسترسی به آن محروم ودر ميدان جنگ با قوای متعرض انگليس تنها ماندند. از این رو بود كه انگليس ها در سال 1803 پس از تصرف دهلی و آگره، حكومات مرته و ميسور را منقرض و زمامدار دكن را از مقابله در برابر خويش منصرف ساختند. ارتش نيرو مندی كه در تحت قيادت « هولكر» به جنگ عليه اشغالگران انگليسی می پرداخت، آخرين نيروی قابل حساب بود كه در سال 1804 از صحنه خارج شد.

 همزمان با اين انكشافات، قوت ديگری به رهبری رنجيت سنگ در پنجاب ظهور كرد.

 رنجت سنگ كسی بود كه شاه زمان هنگام لشكر كشی در سال 1798 بر هند،ايا لا ت لاهورو پنجا ب را برا ی وی دا ده بود. با روی صحنه آمدن رنجــت سنگ در پنجا ب، حا كميت ا مرا ی ا فغان در ماورای سند و كشمير ضعيف شد و كا ر به جا يی ر سيد كه شا ه شجا ع آخر ين وا رث ا مپرا توری ا بدا لی، پس ا زشكست در برا بر شا ه محموددرسال 1809 م در دربار رنجیت سنگه پناهنده شد.. اين كشمكشها ی خانواد گی ميا ن شهزا د گا ن ا بدالی،الی دست يافتن سردارد وست محمد خان براریکه قدرت،ادامه داشت.امیر موصوف، در مد ت پنج سال حاكميت خو يش، تلاش ورزید تا منطقة پشاوررا از تحت تسلط رنجیت سنگ آزاد سازد.ا نگليس ها جهت د فع او، به شاه شجاع كه دراختيارشان قرارداشت، مراجعه كردند. شاه شجاع تقا ضای مشترك انگليس ها ورنجيت سنگ درموردانتقال قدرت به كمك نظامی ايشان از برادران محمدزايی برای خودراپذ ير فت. و لی،جانب انگليس پيش ازا ينكه واردعمل شود، عهد نامه لا هوررادربرابرش قرارداد.اين عهد نامه كه به تاريخ 26 جو ن 1838 ميان « مكنا تن» نمايندهء وايسرای هند، رنجت سنگ وشاه شجاع درلاهوربه امضا رسيد.درماده های اول وچهارم آن آمده است:

« آنچه ممالك متعلقه اين روی آب سندوآن روی آب سند مذكوركه درتحت تصرف و دا خل علاقه سركا ر خالصه جی ‹رنجيت› ا ست. چون صوبه كشمير باحدود شرقی وغربی و جنوبی و شمالی اتك وچچه وهزاره وكنبل وانت وغيره توا بع آن وپشاور بايوسفزا يی وغيره وختك و هشت سنگر و مچنی و كوهات و هنگو و سايرتوابع پشاور تا حد خيبر و بنو وزير و تانك وگرانك و كاله باغ و خوشحال گده وغيره با توابع آن و ديره اسمعيل خان و توابع آن و ديره غازی خان وكوت مشهن وعمر كوت وغيره با جميع توابع آن و سهنگر و اروات مند واجل وحاجی پور وروح پور، و هرسه كيجي ملك ميسنگره با تمام حدود آن،و صوبه ملتان باتمام ملك آن.

سركارشاه موصوف ‹شه شجاع› و سايرخاندان سدو زايی رادرممالك مرقومه الصدر، هيچ دعوای نسلا بعدنسل و بطنا بعدبطن نبوده ونخواهدبود. 3

درباره شكارپوروعلاقه های سند كه درراست دريای سندواقع است، هر فيصله يی كه بين رنجيت و كلاودويد بعمل آيد، طرف قبول شاه شجاع خواهد بود.

 شاه شجاع پس از واگذاری اين امتيازوامتيازات ديگر برای انگليس ورنجيت سنگ، كه درعهدنامه لاهوربه آن متعهد شده بود، يكجابا قشون انگليس واردافغانستان شدودر 1839 ا مارت كابل رااز سرداردوست محمد خا ن بدست آ ورد.

ا ين معاهده، اساس معاملا تی راگذاشت كه بعداامير دوست محمد خان، سرداريعقوب خان وامير عبدالرحمن خان به شرح ذ يل باجانب انگليس انجام داد ند:

 

الف: معاهده جمرود

 معاهده مذکوربه تاريخ 30 مارچ سال 1855 ميان « سرجان لارنس» نماينده « لارد دالهوزي» وا يسرای هند برتانوی و سردارغلام حيدرخان پسر و وليعهد اميردوست محمدخان درجمرود به امضارسيد. در معاهدهء سه فقره يی مذكور، برموارد ذيل توافق صورت گرفت:

 1- ما بين « آ نريبل ا يست ا ند يا كمپا ني» و جناب ا مير دوست محمد خان والی كابل وآن ممالك افغانستان كه درقبضه او ميبا شد، و ورثای امير مذكور صلح ودوستی دايمی خواهد بود.

 2-. آنريبل ايست انديا كمپاني، معاهده مينمايد، كه احترام آن علاقه جات افغانستان راكه حالادر تصرف امير مذكور ميباشند، بكنند وابدادر آنها مداخله ننمايند.

3- جناب امير دوست محمد خا ن وا لی كابل وآن علاقه جات افغانستان كه حالادر قبضه او ميباشند عهد مينمايد از طرف خودواز طرف ورثای خود علاقه جات آ نريبل ايست اند ياكمپا نی رااحترا م نمايد وابدادرآنها مداخله ننمايد.و بادوستان آنريبل ايست انديا كمپانی دوست باشند وبا دشمنان كمپا نی مذكوردشمن باشند.4

امير دوست محمد خان بعداز امضای اين عهد نامه با حانب انگليس، به عهد خود چنا ن صا د ق و وفادار باقی ماند كه حتی از شرايطی كه در اثر انقلاب تابستان سال 1857 هندوستان جهت باز پس گيری ساحات از دست رفته اش مساعد شده بود، استفاده نكرد. عبدالرضا هوشنگ در اين باره می نويسد:

 «در اين موقع علمای مذهبی و ميهن پرستان افغانی نيز كه به شدت از تسلط انگليسها نا راض بودند، به دوست محمدخان فشار وارد آوردند كه به كمك مسلمانان هند بشتابد و به انگليسها حمله كند، ولی دوست محمد خان زير بار نرفت واظهار داشت:

« من بايد به انگليسها بچسپم تا مرا در مقابل قاجار های لعنتی حفظ كنند، وچون با انگليسها قرارداد اتحاد بسته ام، تا زمان مرگم به آن وفادار خواهم بود.»5

 

 ب: معاهده گند مك

معاهده گندمك كه به تاريخ 26 می سال 1879 در منطقه گندمک ميان امير محمد يعقو ب خان جانشين امير شير علی خان و نمايندگان امپراتوري هند برتانوی هريك كيوناری و ليتن وايسرای هند به امضا رسيد، در ماده نهم آن آمده است:

« چون بين هردو حكومت طبق اين معاهده دوستی برقرار شده است. حكومت برتانيه شهر های قندهار و جلال آباد و علاقه هایی را كه اكنون تحت اشغال قشون برتانوی قرار دارد تخليه كرده و واپس ميسپارد. به استثنای كرم، پشين و سيبی ‹ طبق نقشه ملحقه› كه تحت تسلط و انتظام برتانيه است، اما اين سلطه دايمی نبوده و ماليات آن بعد از وضع مصارف داخلی سالانه به امير افغانستان پرداخته خواهد شد. حكومت برتانيه انتظام « ميجني» و « خيبر» را كه بين پشاور و جلال آباد واقع است، در دست خود ميگيرد و هم انتظام امور رفت و آمد قبايلی را كه دراين دو منطقه تعلق دارند، برتانيه به دست خودخواهد داشت.» 6

 

ج – معاهده ديورند

معاهده ديورند كه به تاريخ 12 نوامبر سال 1893 ميان امير عبدالرحمن خان و « مارتيمر ديورند» نماينده دولت انگليس به امضا رسيد، عهد نامه جديدی نبود كه اميرمو صوف آن راامضا كرده باشد. چون هنگامی كه امير عبدالرحمن در چاريكار بود، ضمن نامه يی از انگليسها سوال كرده بود كه از وی چه می خواهند؟ جانب انگليس در پاسخ به اين سوال وی، پيشنهادی را فرستاد وامير بی آنكه حرفی پيرامون آن داشته باشد، همه را تاييدكرد. پيشنهاد مذكور حاوی مواد ذيل بود:

پادشاه افغانستان به استثنای دولت انگليس با هيچ حكومت خارجی ديگر نميتواند روابط سياسی داشته باشد.

تمام قندهار زير فرمانروايی ديگری خواهد بود.

علاقه های پشين و سيبی تحت تصرف حكومت انگليس باقی خواهد ماند.

فيصله ييكه با امير محمد يعقوب خان در باره سرحدات مشرقی افغانستان به عمل آمده به اعتبارخو د باقی خواهد ماند. 7

ازآن به بعد، عبد الرحمن خان وارد كابل شد و بر امارت افغانستان دست يافت.او،در طول مدتی كه برمردم اين كشورحكم راند، كاری نكرد كه رضای انگليس درآن نبوده باشد. معاهده ديورند نيز يكی از چنين اموری بود كه امير با رعايت خاطر متصدی خويش آن راانجام داد. در عهد نامه مذكور، مواردذيل قيد شده است:

« معاهده مابين جناب امير عبدالرحمن خان جی، سی، اس،ان امير افغانستان وحدودمتعلقه آن دريكطرف و سرهنری مارتيمرديورند كی، سی،ائی، اي،سی، ای فارن سكرتری دولت عا ليه هند ونايب ووكيل از جانب دولت عاليه طرف ديگر.

ازآنجا كه بعضی مساله هابه نسبت سرحدافغانستان به طرف هندوستان بر پا شده اندو چنانكه هم جناب اميرصاحب وهم دولت عاليه هندخواهش انفصال اين به طريق اتفاق دوستانه دارند و خواهش تقرر وتعيين حدود دايره تسلط واقتدارخود شان دارند تا كه در آينده هيچ اختلاف رای و خيال در امر مزبور بين اين دودولت هم عهد وهم پيمان و قوع نيابد، پس به وسيله اين نوشته معاهده حسب ذيل نموده شد:

حد شرقی وجنوبی مملكت جناب امير صاحب از واخان تا سرحد ايرانی به درازای خطی كه در نقشه كشيده شده وآن نقشه همراه عهد نامه ملحق است خواهد رفت.

دولت عاليه هند در ملك های آن طرف اين خط به جانب افغانستان واقع ميباشند هيچوقت مداخله و دست درازی نخواهند كرد و جناب امير صاحب نيزدر ملك هايی كه بيرون اين خط بطرف هندوستان واقع ميباشند هيچوقت مداخله و دست درازی نخواهند نمود.

پس دولت بهيه بريتانيه متعهد ميشوند كه جناب امير صاحب، ا سمار و وادی بالای آنرا تا چنگ در قبضه خود ندارند و طرف ديگرجناب امير صاحب متعهد ميشوند كه او هيچوقت در سوات و باجور و چترال معه وا دی ا رتوی يا با شكل مداخلت ودست اندازی نخواهند كرد. دولت بهيه بريتانيه نيز متعهد ميشوند كه ملك برمل راچنانكه در نقشه مفصل كه به جناب امير صاحب از قبل داده شده نوشته شد بجناب اميرصاحب واگذار نموده شود وجناب امير صاحب دست بردارازادعای خود به باقی ملت وزيری وداور ميباشد و نيز دستبردار از ادعای خود به چاكی ميباشد.

اين خط سرحد بندی بعداز اين به تفصيل نهاده و نشان كاری آن هر جای ممكن و معطوف باشد بتوسط برتيش و افغانی كمشنران كرده خواهد شد و مراد ومقصد كمشنران مذكور اين خواهد بود،كه اتفاق يكديگربيك سرحد موافقت نمايند وآن سرحد حتی الامكان بعينه مطابق حدبندی كه درنقشه كه همراه اين معاهده ملحق است بايد بشود. ليكن محليه حقوق موجوده دهات كه بقرب سرحدی ميباشند در مد نظر داشته شوند.

به نسبت مساله چمن جناب امير صاحب ازاغراض خودبرچهاونی جديد انگريزی دستبردار ميباشند و حقوق خود راكه درآب سركی تيلری به ذريعه خريد حاصل نموده اند. به دولت بريتا نيه تسليم مينمايند. براين حصه سرحدخط حد بندی به حسب ذيل كشيده خواهدشد: خط سرحد بندی از سركوه سلسله خواجه عمران نزديك پشا كوتل كه درحد ملك انگريزی ميباشد.اين طور ميرود كه مرغه چمن و چشمه شيداو به راه افغانستان ميگذرد. بعدازاين اين خط حد عدل مابين ريلوی و سينس وكوه چه بميان بلاك ميرود.بتعلق افغانستان ميگذرد.دولت بهيه بريتانيه هيچ مداخلت تابه فاصله نصف از راه مذبور نخواهند نمود.

شرايط مذبوره اين عهد نامه را دولت عاليه هندوجناب اميرصاحب افغانستان اينطورتصور ميكنند كه اين يك كامل وخاطرخواه فيصله جميع اصل اختلاف رای وخيال كه دربين ايشان به نسبت سرحد مذكور بوده اند، ميباشد. و هم دولت عاليه هند و هم جناب امير صاحب برذمه خودمی گيرند كه انفصال هراختلافات فقرات جزيی به مثال آن نوع اختلافات كه برآن در آينده افسرهای مقرره جهت علامت نهی خط حد بندی غور و فكر خواهند نمود. بطريق دوستانه نموده خواهد شد تا كه برای آينده حتی الامكان جميع اسباب شك و شبهه و غلط فهمی مابين دو دولت برداشته و دور كرده شود.

چونكه دولت عاليه هند از نيك نيتی جناب امير صاحب به نسبت دولت بهيه بريتانيا نشفی و اطمينان خاطربطور كمال دارندو خواهش دارند كه افغانستان رادرحالت خود مختاری و استقلال و قوت ببينند. لهذا دولت مومی اليه هيچ ايرادو اعتراض برا مير صاحب در باب خريدن و آوردن اسبا ب جنگ در ملك خود نخواهند كرد و خود دولت موصوف چيزی معاونت وامدا د بعطيه اسباب جنگ خواهند نمود.علاوه براين جهت اظهار اعتراف خودشان نسبت به طريقه دوستانه كه جناب اميرصاحب دراين گفتگو ومعامله ظاهر ساخته اند.دولت عاليه هندقرارمی دهند كه برآن وجه عطيه سالانه دوازده لك روپيه كه آلان به جناب ممدوح داده ميشود،شش لك روپيه سالانه مزيدنموده شود.8

 

 

المرقو م 12 ما ه نو ا مبر 1893

مطا بق 2 جما دی ا لاول1311قمري

                              

امير عبدالرحمن در موردجريان كارهيات انگليس و جانب افغانستان بخاطرانجام عهد نامه مذكورنوشته است:

« به جهت قطع وفصل تمام همين مناقشات وزحمات بود كه سفارتی رابه رياست « سرمارتيموردوراند» به كابل دعوت نمودم وچون مشاراليه شخص سياسی دان هوشياری بود ملتفت كه اطمينان باعث اطمينان است. مشاراليه به جهت سلامتی و محافظت خود به من اعتماد نموده عازم كابل گرديدو مشاراليه به همراهی معاونين خود كلنل «اليس» كه يكی ازاجزای اداره نظامی هندوستان بودوكاپيتان « مانريس اسميت» و « مستركلارك» كه يكی از اجزای وزارت امورخارجه دولت هندوستان بود و « دكتر فن» حكيم باشی فرمانفرماو« مستر دانالد» و چند نفراز محاسبين و منشی هاواجزاء هندی به تاريخ نوزدهم ماه سپتامبر سال 1893 ميلادی از پشاور بطرف كابل حركت نمودند و درورود سفارت مذكور به كابل، جنرال من غلام حيدرخان ازآنها استقبال نمود. من اندكی را كه عمارت مسكونی پسرم حبيب الله خان بود متصل به كابل ميباشد، به جهت منزل آنها تعيين نمودم.

بعدازمجلس رسمی اول، فورا مشغول مذاكرات گرديديم. چون «سرمار تيمور دوراند» شخص سياسی دان بسيار زيركی بود و زبان فارسی راهم خوب ميدانست تمام مذاكرات زوداصلاح شد، ولی به جهت اينكه ثبت هر حرفی راكه « سرمارتيمور دوراند» و خودم و ديگر متكلمين سفارت، صحبت ميكرديم داشته باشيم قرار داده بودم كه منشی باشی من سلطان محمد خان، عقب پرده بنشيند بدون آنكه كسی اورا ببيند، يا حضور اورا عقب پرده غير از خودم ديگر كسی بداند و هر كلمه را كه « سرمارتيمور دوراند» يا خودم با همديگر تكلم ميكرديم به خط رمز اختصاری نوشته، ثبت اين مكالمات، تمامادردارالانشای دولتی ضبط است. كه گفتگويی كه بين دولت من بادولت روس در باب روشان وشغنان حاصل شده بود، چنانكه قبلا بيان داشتيم قطع و فصل گرديد.

درباب ولايت واخان كه جزء ولايت من گرديده بود، قراردادم كه تحت محافظت دولت انگليس باشد. چرا كه ولايت مذكورازكابل بسيار دورواز مملكت من فرد افتاده بود واز اين جهت خيلی مشكل بود كه ولايت مذكوررا به خوبی مستحكم نمايم. در باب خط سرحدی قرارداده شدكه خط مذكور رااز چترال وگردنه بروغيل تا پيشاور كشيده مشخص نمايند واز آنجا هم تا كوه ملك سياه معين نمايند. به اين قسم كه واخان وكافرستان واسمارو طايفه موهمند، لال پوره قدری ازوزيرستان جزء مملكت من گرديدو من ادعای حقوق خودرادرباب استاسيه راه آهن چمن نوو چغايی و باقی وزيرستان وبلند خيل وكرم وافريدی و باجوروسوات ونبيروديروچيلاس و چترال ترك نمودم.

 هر دوطغرا قرارداد نامه رادر باب سرحداتی كه معين شده بود، خودم واجزاء سفارت مهر و امضا نموديم. وقرارداد نامه مذكور نيز ذكرشده بودچون دولت افغانستان بطوردوستی ادعاهای خودرادر باب بعضی از ولايات چنانكه قبلا مذكور شده است قطع نمود. لهذابه عوض اين همراهی وجه اعانه كه سالی دوازده لك روپيه دولت هندوستان تابه حال می پرداخت. بعدازاين سالی هجده لك روپيه خواهد بود.

علاوه براين دولت هندوستان متعهد گرديدكه محض همراهی دوستانه،اسلحه وادوات حربيه به دولت افغانستان بدهدونيز قرارداده شد كه بعد ها دولت افغانستان هر قدراسلحه وادوات حربيه كه خواسته باشد،‌ابتياع نموده واردافغانستان نمايد، دولت انگليس مانع نشود.

پسرم حبيب الله خان تمام اجزاء سفارت راباعبدالرحيم خان، معاون ا لسنهء شرقيه و محمد افضل خان، سفير انگليس مقيم كابل و نواب ابراهيم خان درباغ بابر به جهت صرف شام دعوت نمود. پسرهايم حبيب الله خان و نصرالله خان وغلام حيدر خان، سپهسالارو منشی باشی ودو سه نفرار صاحب منصب های من،از آنها پذيرايی نمودند.

درتاريخ سيزدهم ماه نوامبر، در عمارت سلامخانه در بارعمومی تشكيل يافته تمام صاحب منصبهای كشوری و نظامی كابل وروسای طوايف مختلف و نيز دو نفر پسر های بزرگم، حضور داشتند. در حضور اهل مجلس، به جهت من باب المقددمه نطقی نمودم و تمام قرارداد هایی راكه داده شده بود، به جهت اطلاع ملت واهل مملكت خود و كسانی كه حاضر بودند، اجمالا بيان كردم. خداوندرا حمد نمودم كه روابط دوستانه را كه بين اين دو دولت حاصل بود، محكم و آنها را بيشتر از پيشتر با همديگر مو ا فقت عطا فرمود. و نيز از « سر مارتيمور دوراند» و اجزاء سفارت، اظهار امتنان نمودم كه گفتگو ها را از روی عاقلی قطع و فصل نمودند.

بعد ازآن « سرمارتيمور دوراند»، نطق مختصری نموده، در آخر اظهارداشت كه تلگرافی از فرمانفرمای هندوستان به من رسيد. از قرار داد هایی كه تازه داده شده است واز موافقت های دوستانه ما خيلی اظهار شعف و رضا ئيت نموده اند، و نيزاظهار داشته اند كه « لردكميرلي» در مجلس پارلمان اظهار رضائيت نموده است. به تمام وكلاو مامورين دولت من كه حاضر بودند، سوادی از خطابه نماينده های ملت افغانستان ‹ لويه جرگه› كه تماما آنرا مهر نموده بودند،داده شد ودر خطابه مذكور نماينده های مز بوراظهاررضا ئيت نموده، قراردادهاواتفاق نامه هارا قبول نموده،از دوستی بين دولت انگليس وافغانستان، خيلی اظهارشعف و مسرت نموده بودند.

من مجددادفعه ء ثانی برخاسته، خطابه مذكوررا به جهت اجزاءسفارت وساير حضار مجلس قرائت نمودم. آن روز به منشی باشی حكم ندادم كه خودرا پنهان نمايد، بلكه به او حكم كردم كه اين سه فقره نطق هارابنويسد وروز بعد دوهزار نسخه از اينها چاپ شده ودرتمام مملكت منتشر ساختم. من باب مثال يك فقره دراينجا ذكر می نمايم تا آشكارا شود كه اهالی مملكت من دوستی دولت و ملت انگليس را چقدر مغتنم می شمارند و چقدر محبت آنهادر قلوب اين مردم و مامورين من جا گرفته است. دو روز قبل از حركت « سر مارتيموردوراند» از كابل خواستم نشان هايی به جهت معزی اليه و ساير صاحب منصبهای انگليس كه اجزاء سفارت او بودند بفرستم و به جهت اينكه كدام يك خوش اقبالی را حامل اين نشانها قرار بدهم، مجادله دوستانه در ميان سپهسالار من ومنشی باشی و يكنفر كوتوال، فراهم آمد.هر يك از اينها مايل بودند كه خود نشانها را برده بر اجزاء سفارت تسليم نمايد. زيرا كه تمام آنها اين خدمت را مخصوصا اسباب افتخار خود می دانستند و مایل بودند که خود نشان ها را برده به اجزای سفارت تسلیم نماید. آخرالامر، منشی باشی را با نشانهای مذبور فرستادم و به ا و دستور العمل دادم كه نشانهای مذكور را بدست خود به آنها اهدا نمايدو از خدمات ممتاز آنهااز جانب من اظهار امتنان نمايد. بعد از تسليم نمودن نشانهای مذكور، بتاريخ چهاردهم ماه نوامبر از كابل حركت نموده و اين مسافرت به آنها خيلی خوش گذشت. مناقشات و گفتگو هایی كه در باب اين امورات سرحدی در ميان می آيد تمام شد. بعد از آنكه خطوط سرحدی را كميسيونهای اين دولت برطبق قرارداد های مذكورهء فوق تجديد نمودند. امنيت و اتفاق بين اين دو دولت بر قرار گرديد. از خداوند مسئلت مينمايم كه اين امنيت و موافقت تا ابد مستدام باشد. شايد بی موقع نخواهد بوداگر بيان نمايم. اگرچه « لرد لنسرون » در ماه جون 1894م وقتی كه از هندوستان حركت می نمود، نطقی كه نموده از قراری كه شنيده ام اظهار داشت كه اين قرارداد به جهت اين داده شده است، كه طوايف سرحدی ديگر اسباب زحمت دولت هندوستان نشوند، ولی بر خلاف اظهارات او بر طبق اظهارات من جنگ چترال و جنگ باجور و جنگ ملاكند و جنگ وزيری وجنگ افريدي، تماما بعد از تاريخ مذكوربا همين طوايف سرحدی كه درحوزه اقتدار دولت انگليس آمده بودند حادث گرديد. چرا كه آنها ديگر اميدی ندارند كه تحت حكومت حكمران مسلمانی درآيندونميخواهند مطيع حكمرانی انگليس هابوده باشند. » 9

 

 

امیر حبیب الله خان و موقف آن در برابر پیشنهادانگلیسها پیرامون

تجدید نظر بر موافقات قبلی و تعین مرز سیستان

 

قبل ازینکه امیر عبدالرحمن در اواخر سال 1901وفات کند، لاردکرزن، از طرف دولت برتانیا به عنوان وایسرای هند مقرر گردید. او، می خواست تا در روابط قبلی انگلیسی ها با امیر عبدالرحمن تغییراتی وارد آید. به اساس طرحی که از جانب لادرکرزن در این مورد تهیه شده بوددفتر اطلاعات حکومت هند، مطالبات دولت برتانیا را به این شرح به امیر راجع ساخت:

تجدید نظر بر خط دیورند از نقطه نظر سوق جیشی حکومت هند.

مراقبت بر ورود اسلحه به افغانستان و استعمال آن.

خود داری افغانستان از کمک به قبایل واقع در سمت انگلیسی خط دیورند، در گفتار و عمل.

تعیین صاحب منصبان بر تانوی در افغانستان برای اتخاذ ترتیبات دفاعی علیه روسیه.10

با فرا رسی پیشنهادات مذکور به کابل، امیر عبدالرحمن وفات کرد و خواسته های انگلیس ها لا اجرا باقی ماند، این در حالی بود که در آن زمان،از یکطرف شرایط جهانی تغیر خورده بودو از جانب دیگر،اثر گذاری موضوع وفات امیر در رابطه به درمیان گذاری پیشنهاد چهار فقره یی فوق با امیر حبیب الله،موجب شد تا وزیر امور هند در امپراطوری بریتانیا، طی هدایتی به لاردکرزن،از او در خواست کند تا از تعقیب کار طرح خود داری کرده و رابطه خویش با جانشین امیر را به روال عادی نگهدارد.

لاردکرزن با آنکه این هدایت را بدست آورده بود، در نامه تعزیتی ایکه به امیر حبیب الله فرستاد این را اضافه نمود که او، ورود یک هیات انگلیسی به کابل را بخاطر تجدید قرارداد هایی که با پدرش صورت گرفته است، ضروری می داند.

امیر حبیب الله در جواب این نامه وی اظهار داشت: تا آن زمانی که دولت بریتانیا به تعهداتی که با پدرش انجام داده است وفا کند،او نیز مفاد تعهدات مذکور را محترم می شمارد. لاردکرزن که شخص خودخواه و حرف ناشنو بود، پس از دریافت نامه امیر، در پاسخ به آن نوشت: چون تبادل نامه هایی که میان امیر و گریفن در سال 1880 صورت گرفته است، وجهه شخصی داشته است،بنا براین،با مرگ امیر بی اعتبار پنداشته می شود. به این اساس با ارسال نامه ای، از امیر حبیب الله تقاضا به عمل آورد تا وارد هند گردیده و به تجدید قرارداد با جانب انگلیس بپردازد.امیر حبیب الله در جواب وی نوشت:

" طوری که مرگ ملکه ویکتوریا بر اعتبار قرار داد تاثیر نداشت، مرگ امیر افغانستان هم نباید بر آن موثر باشد" 11

لاردکرزن پس از مواجه شدن با این برخورد، به مراجع تحت اداره خویش هدایت داد تا از ارسال کمک مالی به امیر خودداری کرده و نگذارند که سلاح و مهمات خریداری شده توسط امیر افغان، به افغانستان فرستاده شود.

امیر حبیب الله، بر حسب احتجاج علیه این تصمیم لارد کرزن، برای برادر خود نصرالله خان امر داد تا جهت تثبیت استقلال افغانستان، به کشور هایی چون روسیه، فرانسه، آلمان، ایران، ترکیه، امریکا و انگلستان ارتباط برقرار کرده و روی تبادل سفرا بین دولت افغانستان و کشورهای مذکوربا آنان مذاکره کند. لاردکرزن، بعد از دریافت اطلاع از این اقدام امیر، تغییر موضع داد و از تاکید خویش روی انعقاد قرارداد جدید با جانب کابل خود داری کرد. به این ترتیب مشکلی که ایجاد شده بود رفع گردید.

 

حل معضله سرحدی میان افغانستان و ایران در قسمت سیستان

 

موضوع تقسیم سیستان، بین افغانستان و ایران، در زمان امارت امیر شیر علی خان مطرح شد. این موضوع به اساس حکمیت کشور انگلستان که گولد اسمت به صفت نماینده کشور مذکور بخاطر حل این مشکل گماشته شده بود، یکطرفه گردید.این در حالی بود که امیر شیر علی خان روحیه خوشی در برابر این فیصله نشان نمی داد. این مئسله، برای بار دوم در زمان امارت امیر حبیب الله خان هنگامی بالا گرفت که مسیر رود هیرمند تغیر خورد و موجب وارد آمدن تغیر درموقعیت مرزی قبلی میان ایران و افغانستان گردید.جانبین افغانی وایرانی، در مراحل اول مذاکرات خویش فیصله کردندتا موضوع مذکور از طریق هیات دو کشور مدعی مذکور حل گردد.بنابراین موسی خان هراتی از جانب افغانستان و یمین نظام، از جانب ایران توظیف شدند تا روی حل مئسله کار کنند. ولی طرح ارائه شده در اثر تحریک کشور ایران از جانب دولت روسیه، تحقق نه پذیرفت. در این جریان قوای نظامی جانب افغانی، طی تعرضی که انجام داد، قلعه میان کنگی را که ایرانی ها بر آن ادعای ملکیت داشتند، اشغال کرد. ایرانی ها، در برابر این عمل افغانها از خونسردی کار گرفتند و مبتنی بر معاهده ای که در سال 1875 در شهر پاریس عقد شده بود، به انگلیس ها مراجعه و از این کشور تقاضا به عمل آوردند تا در رفع مشکلی که میان ایران و افغانستان ایجاد گردیده است، میانجی گری کنند. انگلیسها، یک هیئات 1500 نفری را تحت ریاست مک ماهون که در تثبیت خط دیورند نقش داشت، بخاطر انجام کار میانجی گری میان دو کشور مذکور توظیف نمودند. هیئات در اوایل جنوری سال 1903 از شهر کویته حرکت کرد و پس از عبور از رودخانه هیرمند وارد سیستان گردید. کار هیئات بخاطر مشکل آفرینی هایی که از جانب ایرانی ها صورت می پذیرفت، مدت دو سال و سه ماه را در بر گرفت.در این جریان، جانب افغانی تاکید بر این داشت که مسیر فعلی رود هیرمند که توسط گولد اسمیت به صفت سرحد میان افغانستان و ایران تثبیت شده بود، منحیث مرز میان این دو کشور تعین گردد. ولی جانب ایرانی اذعان کرد تا مسیر قبلی این رود به صفت خط فاصل میان افغانستان و ایران پذیرفته شود پس از بحث زیاد روی این دو پیشنهاد،هیات انگلیسی مشوره داد، تا تپه ایکه میان مسیر قبلی و فعلی دریا قراردارد، به صفت مرز دو کشور تعیین گردد. این نظر هیئات انگلیسی از طرف هر دو جانب پذیرفته شد. هیئات مذکور علاوه بر تثبیت مرز سیستان، روی تقسیم آب رود هیرمند نیز کار کرد به اساس فیصله ای که در این مورد صورت گرفت، ایران از سه حصه آب هیرمند تنهامی توانست از یک حصه آن استفاده ببرد. ولی این فیصله مورد قبول ایرانی های قرار نگرفت. ایشان می گفتند که صدور حکم درین مورد از صلاحیت هیئات نمی باشد. البته به دلیلی که کار هیئات باید تنها بخاطر تثبیت مرز صورت میگرفت، نه بخاطر تقسیم آب، از این رو، موضوع مذکور حل نشد و تا زمان صدارت موسی شفیق در سال 1351 به صفت یک معضله میان دو کشور باقی ماند.

بعد از حل مشکل مرزی سیستان، یک هیئات انگلیسی تحت ریاست لویس دین (سکرتر امور خارجه هند) در ماه نوامبر سال 1904 وارد کابل گردید و مذاکرات خویش با جانب افغانی را آغاز کرد. دین، در جریان گفتگوهای خویش با مشاورین امیر،بر توقعات قبلی دولت خویش را تکرار نکرد. چون، در این مقطع زمانی کشور های آلمان و جاپان، به صفت دو قدرت بزرگ نظامی عرض وجود کرده و احتمال در خطر افتادن منافع انگلیس در منطقه می رفت. یعنی وضع به گونه ای بود که جاپان در جنگی که علیه روسیه انجام داده بود، جانب روسی را به شکست مواجه کرد و همچنان آلمانی ها که در سال 1870 با کشور فرانسه داخل جنگ شدند، فرانسوی ها را شکست دادند. این تحول در عرصه جهانی، سبب شد تا مواضع روسیه با انگلیس ها نزدیک گردد. از این رو، تقاضای امیر حبیب الله در مورد بازپس گیری سمرقند و بخارا از روسها، با استفاده از مصروفیت جنگی روسیه با جاپان، طی یک حرکت نظامی، از جانب دین رد گردید. علاقه نگرفتن هیئات انگلیس به پیشنهاد امیر، فضای مذاکرات مغشوش ساخت و امیر جبیب الله از امضای متن قرارداد تهیه شده توسط دین، سرپیچید. در این متن، موضوعاتی چون، نظارت دولت هند بر مناسبات خارجی افغانستان، وارد شدن نماینده گان انگلیس بخاطر نظارت بر کار های لشکری و کشوری در افغانستان، تمدید خط تلگراف و یک سلسله مسائیل دیگر، جا داده شده بود. امیر افغانستان نه تنها متن تهیه شده مذکو ر را رد کرد، بلکه یک متن توافقنامه ای را که در اول جنوری سال 1905خود تهیه دیده بود، برای وی تسلیم داد. در این متن موضوع به رسمیت شناخته شدن قراردادهایی که امیر عبدالرحمن با جانب انگلیس انجام داده بود، تبارز داشت. مباحثات جانبین روی طرح پیشنهاد شده توسط امیر، ادامه یافت، تا اینکه این مباحثات در 21 مارچ سال 1905 به نتیجه رسید و بالاثر میان امیرودین، توافقنامه ای به نام معاهده خال امضاء گردید. این معاهده را بخاطری بنام معاهده خال نام گذاشتند که در حین امضای توافقنامه، یک قطر رنگ از قلم امیر، روی کاغذ ریخت و دین اگفت: عیبی ندارد این قطره رنگ خالی است که بر رخ معاهده نشسته"12

 

به این ترتیب، به اثر این عهدنامه، تمام توافقاتی که قبلاً میان امیر عبدالرحمن به شمول خط دیورند به امضاء رسیده بود، برای بار دوم رسمیت یافت.

 

 

ادامه دارد

 

 

 

 

 «»«»«»«»«»«»«»«»

 

 

 

 

 


 

اجتماعی ـ تاريخی

صفحهء اول