گهوارهء بارانه
*
ممنون ِ دل ِ عاشق و ديوانه ی خويشم
کز همت ِ او در بر ِ جانانه ء خويشم
جانانهء من کابل زخميست که با مهر
پروردهء به گهوارهء ( بارانهء ) خويشم
اينک به در ِ پير خرابات رسيدم
تا مست کند از می و ميخانهء خويشم
گر کاخ نشينان زمن احوال بجويند
گوييد که من شاد به ويرانهء خويشم
آسوده تر از تخت زر اندود سلاطين
در سايهءِ ديوارِ غريبانه خويشم
خار و گل اين باغ شناسند صدايم
من طاير برگشته به ويرانهء خويشم
کابل ثور 1386
(*) مجله يی در کابل و زادگاه شاعر