© Farda فـــــردا
بشير سخاورز
لپه سلو ١ لپه سلو يا هجای خاموشی زير بار حجم نفرت زير بار بيم و اميد می كشد اكنون نفس. لپه سلو٬ بوی گندمزار يأس دست های استخوانی مرد های پير چشم های ميخكوب - بر آسمان دودی اندوه. لپه سلو٬ قصهء تكرار تأريخ بيشهء بيرنگ نالهء در خود فرورفته ۲ مردی از ره می رسد بوی "راكی" در نفس هاش با لبان خشك می گويد: "بيچی بولی!"
لپه سلو
١
لپه سلو يا هجای خاموشی
زير بار حجم نفرت
زير بار بيم و اميد
می كشد اكنون نفس.
لپه سلو٬ بوی گندمزار يأس
دست های استخوانی مرد های پير
چشم های ميخكوب
- بر آسمان دودی اندوه.
لپه سلو٬ قصهء تكرار تأريخ
بيشهء بيرنگ
نالهء در خود فرورفته
۲
مردی از ره می رسد
بوی "راكی" در نفس هاش
با لبان خشك می گويد:
"بيچی بولی!"
توضيح: لپه سلو= قريه يی از مردمان صرب در پريستينا٬ كاسوو٬ يوگوسلاويای پيش. راكی= شراب تلخی كه مردم قريه از آلو می سازند. بيچی بولی= در زبان صربی "فردا بهتر خواهد بود". شاعر مدت پنج سال است كه در يوگوسلاويا زندگی می كند.
توضيح:
لپه سلو= قريه يی از مردمان صرب در پريستينا٬ كاسوو٬ يوگوسلاويای پيش.
راكی= شراب تلخی كه مردم قريه از آلو می سازند.
بيچی بولی= در زبان صربی "فردا بهتر خواهد بود".
شاعر مدت پنج سال است كه در يوگوسلاويا زندگی می كند.
ادبی هنری
صفحهء اول