© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بشير سخاورز

 

 

 

 

 

 

بشير سخاورز

 

 

 

حوزه مارتی

 

دريايی پر از مرجان شعر

 

تولد1853م - وفات1895م

 

 

حقييقت اين است كه  نمی توانم زندگی كنم٬ مگر به خاطرعشق ميهنم٬ عليرغم اين احساس٬ هزاران  بار خواسته ام عشقم را مهار كنم تا ديگران تلقی نكنند دنبال شهرتم وعملم برای تلاش خودی است.

 

شاعر٬ نويسنده و ژورناليست كيوبا كه نمادی از مبارزه بر ضد استعمار اسپانيا است ٬ در ترويج درك بهتر ميان ملت های امريكايی گفته بود: " هيچ انسانی بر ديگر نمی تواند به علت نسبت نژادی برتری داشته باشد. همينكه  به كسی می گوييم (انسان)٬ از پيش تمام حقوق او را برايش عرضه كرده ايم". سه گزيدهء شعر حوزه مارتی بنا م های:   

  1. Versos libres

  2. Versos sencillos

  3. Ismaelillo

در سال های 1880 ميلادی تكميل شد٬ اما در سال 1913 ميلادی٬ 18 سال بعد از مرگ شاعر به چاپ رسيد. علت تأخير در چاپ مجموعه های شعر مارتی٬ زندگی  نوسانی شاعر بود كه ناگزير از هيبت شحنگان تأريخ و صولت ستمبارگان استعمار٬ به ترك ميهن عزيزش شده بود. او بعد از مهاجرت تحميل شده٬ در ايالت نيويارك زندگی ميكرد٬ اما نه تنها از ياد وطن فارغ نه نشست٬ بلكه با قاطعيت هر چه بيشتر صدای مبارزان آزاديخواه كيوبا بر ضد اسپانيا را از آن سوی اقيانوس به گوش ملت خود و جهان رسانيد.

حوزه مارتی در سال 1853 ميلادی در هاوانا تولد شد. پدرش يكی از سربازان ارتش اسپانيا بود كه بعدأ از شغلش استعفا داد و به كار پاسبانی پرداخت. رافايل ماريا منديف (1821-1886) ميلادی٬ كسی كه در دگرگون كردن معارف كيوبا كوشيد٬ پدر حوزه را وادار كرد كه پسرش را برای آموزش تا مرحلهء ثانوی  در مكتب بگذارد. حوزه به انستيتيوت هاوانا ثبت نام كرد و در ضمن به نشر دو شبنامه سياسی پرداخت.  مارتی 16 سال عمر داشت كه به جرم فعاليت های سياسی به 6 سال زندان با كار شاقه محكوم گرديد٬ اما بعد از يك سال از زندان رها گشت و به مهاجرت اجباری به اسپانيا فرستاده شد. او در اسپانيا به دو دانشگاه معتبر ثبت نام كرد٬ يكی دانشگاه مادريد و ديگری دانشگاه ساراگوزه و مؤفق به دريافت دو سند فراغت تحصيل در رشتهء "حقوق" و "فلسفه و ادبيات" شد. او همزمان در اسپانيا به نشرجريده يی بنام El presidio de Cuba  پرداخت.

 

 

حوزه مارتی به سبب فعاليت های سياسی٬ در بسا از ممالك راه نداشت. او در سال 1881 ميلادی به نيويارك رفت و در آنجا به به كار نوشتن برای چندين روزنامهء انگليسی و اسپانيايی پرداخت. با ارزشترين گزيدهء شعر او در زمانی تكميل شد كه حوزه سخت با مشكلات زندگی دست در گريبان بود. اين گزيده كه Versos sencillos  نام دارد در سال 1891 ميلادی هنگامی كه حوزه طرح آزادی كامل كيوبا را از چنگال اسپانيای استعمارگر ميريخت پايان يافت و بلوع فكری نويسنده را در زمانی كه او خود مرديست با تجربه٬ نشان ميدهد. اشعار اين مجموعه مملو از احساسات ژرف برای آزادی و حقوق انسان است٬ در زمانی كه ايالات متحدهء آمريكا سياهان را به عنوان انسان نمی شناسد و هنوز عمل زشت برده داری ادامه دارد٬ مارتی درفش شعرش را بر چكاد حقيقت گويی بلند كرده است.

به جز از چند سفر كوتاه مدت٬ مارتی تا سال مرگش در ايالات متحدهء امريكا ماند و در آنجابه طور  دوامدار به  نشر جريدهء بنام La patria   پرداخت كه تنها برای منعكس كردن اوضاع كيوبا اختصاص داده شده بود. آثار معتبر مارتی در 73 جلد بين سال های 1936-1953 ميلادی نشر شد و نثر او تا امروز به عنوان نثر الگو در ميان نويسندگان محنوبيت دارد.

 

از سال 1874 ميلادی٬ تا مرگش٬ مارتی سه بار از اسپانيا ديدن كرد و يك بار برای گريز از چنگال پليس با نام مستعار داخل كيوبا شد. او نمی توانست دور از كيوبا زندگی كند و زمانی به دوستش نوشت: " فرمن (نام دوستش)٬ حقييقت اين است كه  نمی توانم زندگی كنم٬ مگر به خاطرعشق ميهنم٬ عليرغم اين احساس٬ هزاران  بار خواسته ام عشقم را مهار كنم تا ديگران تلقی نكنند دنبال شهرتم وعملم برای تلاش خودی است". در سال 1875 ميلادی مارتی به مكسيكو رفت و در آنجا به نشر  Revista Universal پرداخت٬ بعدأ به كيوبا آمد و در دانشگاه گواتملا به تدريس حقوق پرادخت٬ اما در سال 1897 ميلادی يك بار ديگر به ترك اجباری كشورش محكوم و به اسپانيا فرستاده شد.

 

مارتی تنها با قلمش برای آزادی اسپانيا مبارزه نكرد٬ باری او با شماری از آزادی خواهان كيوبايی كه در امريكا بودند  به مبارزه مسلح بر ضد اسپانيا پرداخت. او با آزادی خواهانش از امريكا به كيوبا  آمد و شروع كرد به مبارزهء مسلحانه كه متأسفانه به ناكامی انجاميد.  بار ديگر مارتی  در جنگ٬ هنگامی كه سوار بر اسبش بود كشته شد و اسبش در حالی كه جسد او را حمل می كرد٬ به تاختن ادامه داد٬ در حالی كه آفتاب بر صورت مارتی می تابيد. مارتی پيش از مرگ در شعری خواسته بود  تا هنگام مرگ صورتش آفتاب را ببيند.

با مرگ مارتی مبارزه بر عليه اسپانيا به ركود نه گراييد. مارتی هنگام اقامت  در آمريكا حزب  آزادی خواهان را اساس گذاشته بود. اين حزب به مبارزه اش برای آزادی كيوبا از چنگال اسپانيا ادامه داد٬ اسپانيا آزاد شد و مارتی به اسطوره پيوست.

 

حوزه مارتی و امريكا

 

مارتی در كشور امريكا كوشيد تا صدای ملت های تحت استعمار را به گوش جهانيان برساند٬ چهرهء زشت استعمار و تبعيض نژادی را از پرده بيرون كشد و در اتحاد ملت های رنج ديده تلاش كند. او تظاهر سياست گران امريكا را در تعميم آزادی و دموكراسی فاش ساخت و در يكی از مقالاتش نوشت كه ممكن است بعد از اسپانيا كيوبا به چنگال امريكا بيافتد كه البته گمان واهی نبود. او در عين حال بربريت تبعيض نژادی را در امريكا محكوم كرد.

 

 

حوزه مارتی در افغانستان

 

آهنگ معروف گوانتناميره(Guantanamera)  ساختهء  كمپوزر معروف   Joseíto Fernándeحوزيتو فرناندز٬ بر اساس شعری از حوزه مارتی است. لازم است يادآور شد كه گروه موسيقی كيوبا در سال 1980 ميلادی به افغانستان آمد و در جمله ديگر آهنگ ها٬ آهنگ گوانتناميره را اجرا كرد كه بر سر زبان های جوانان افتاد. در سال 2002 ميلادی هنگامی كه در كيوبا بودم اين آهنگ در همه جای آن كشور پخش می شد و هنوز محبوبيت دارد.

 

«آهنگ Guantanamera از يک گروه ديگر» اينجا کليک کنيد

 

حوزه مارتی كمونيست نه بلكه انسان گرا بود كه سال ها پيش از انقلاب روسيه در سال 1895 ميلادی وفات يافت.


 

از مجموعهء شعر های ساده

- شعر پنجم-

 

اگر تپهء از كف می بينی

شعر من است در برابرت.

شعر من كوه است

و ميتواند پر نرمی باشد.

 

شعر هايم چون خنجر است

چون گل های وحشی بيرون شده از غلاف

شعر من فواره است

رگ هايی از رودخانهء مرجان.

 

شعر من سبز كمرنگ است

و سرخ شعله ور.

شعر من آهوی زخمی است

در جستجوی پناه جنگل.

 

شعر من دليران را می نوازد

شعر من كوتاه و صادقانه است٬

و اكسير پولاد را دارد

كه خنجر ها را از آن می سازند.

 

رويكرد ها:

 

1.     حوزه مارتی ميهن پرست كيوبا٬ ريچارد گری٬ 1962 ميلادی

2.     حوزه مارتی مربی مردم كيوبا٬ جان كرك 1983 ميلادی

 

 

 

 


ادبی هنری

 

صفحهء اول