© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نصير مهرين

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نصير مهرين

 

 

 

 

 

از سياه روز شش جدی ۲۶ سال گذشت

 

 

 

 

شام شش جدی ١٣٥٨ خورشيدی، تصاميم بحران آميز و پيامدزای رهبران شورويی از ميان رفته به منظور اشغال مستقيم افغانستان و تعويض وابستگان در رهبری دولت افغانستان به اجرا درآمد. اين شام سياه بدنبال روز های سياه، جفاآميز و مصيبت باری پديد آمد که با نام نورمحمد تره کی، حفيظ الله امين، اسدالله سروری و بقيه اصحاب الدولت آن زمانهء ستمگستر عجين شده است. ازينرو فرود آوردن برخی از پيشينيان "امينی" از قدرت، هيچ تأثر و اندوهی را برای خلق خدای همراه نداشت.  و آن گروه دست نشانده فرازآوردگان پرچم، با تمام لطايف الحيل سياسی و فرهنگيی که با آن آشنايی داشتند، محال بود بذر توهمی بر دلهای زخمی و تبسمی بر لب های اندوه گرفته مردم بنشانند. زيرا مردم و جهانيان ديدند که بدنبال مطالبه های پيهم و آرزو های مداوم همان پيشينيان خلقی، تلاشهای انتقامجويانه پرچمی ها و ضرورت رهبرد های سياسی و نظامی و... شوروی کشور شان اشغال گرديد و در تابعيت از آن تعويض رهبری صورت گرفت.

 

امروز با در دست داشتن اسناد و مدارک بسيار در زمينه، محرز شده است که دست و پاچگی رهبران دولت ستم پيشه و بحران ناتوانی برای ادامه حيات سياسی و نظامی، در مسکو بازتاپيده بود و آن تصميم خونريزانهء هجوم و تجاوز با ماهيت نظام و اشتها و حرص سيری ناپذير شوروی سازگار بود.

 

از هر منظری که تا حال با گذشت ۲۶ سال، هدف آن تجاوز ديده شده است و از هر ديچه ای که ديده شود، يک موضوع محوری در آن خود را محفوظ خواهد داشت.  و آن اين برداشت و ارزيابی در شوروی بود که با وجود ارسال اسلحه و تسليح دولت حزب دموکراتيک خلق افغانستان، همراه با فرستادن مشاورين، کارآيی حفظ آن دولت از دست رفته بود و شکست محتومی برای آنها در انتظار بود. عقب نشينی و انصراف از افغانستان در آن منطق جايی نداشت. پس بايست نيروی وسيعی را گسيل می کردند.

 

شام شش جدی از راه حل بحران آميز آن منطق با پيامد های خونين و انده ها و ويرانگری های تابعه آن حاکی است. همه آگاه هستند که پرچمی ها در زير نظر و حضور قوای شوروی اختناق امينی را تشديد کردند. نظام "خاد"پرور، سرکوبگر و جنگ گستری را نظم دادند که برگ های اندوه آميز و خونين تاريخ کشور ما است.

 

اينک که ۲۶ سال از آن شام سياه ميگذرد و پهنای تأثيرات آن در سرنوشت شورويی از ميان رفته و اولت «خپ ها» اظهر من الشمس است، اينک که پيوند تأثيرات آن بر بقيه عوامل شناخته شده است و در بعد شکل دهی و شکل گيری حوادث سالهای پس از غروب آنها در کنار بقيه عوامل تنظيمی و طالبی زمينه تقبيح می يابد، اما با وجود اين همه مدارک و شواهد آن مسئولين جفا های سترگ حاضر نيستند فرهنگ نقد را پيشه کنند. برخلاف، با اتخاذ فرهنگ لجبازی، توجيه گری، بيهوده می کوشند گريز گاهی از دست سايه تاريخ که به دنبال شان ميگردد جستجو کنند.

 

رويش شش جدی و زهر پيامد های آن، ابعادی از درس اندوزی گوش آويز مردمان بيشتر ميکند. از ابعاد فکری نابخردانه دنباله روانه تا عواقب جنون قدرت طلبی و ديکتاتوری تک حزبی و حرکت به استثاره حاميان قدرت دهنده. تجارب نظام سرکوبگر نشان داد که استعمال ابزار شکنجه، آزار و اعدام مخالفين، در پيشگرفتن راه های دروغ، جعل، عوامفريبی، شعار بازی ها... و همه آنچه را که مردم ما در آن ساليان خفقانی ديدند، ديری دوام نياورد. اين راه های ديده شده را بايد بعنوان تجربه و عبرت در نظر داشت.

 

ترديدی نيست که مردم افغانستان پيش از سياه روز های هفت ثور و شش جدی رنجهای فراموش ناشدنی ديده اند. و پس از سقوط دولت شوروی و دولت وابسته اش در افغانستان، چشم پوشی از مظالم و جفا هايی که در گونه های تنظيمی و طالبی مردم ديدند، نيز با رعايت موازين واقع بينی، اخلاق و وجدان سازگاری ندارد. اما اين ها هرکدام بايد بار مسئوليت های خويش را بر دوش کشند. و فقط با نکوهش آن ستم ها و مردم آزاری ها و در پيش گرفتن راهی که اصل اتکا بخود را در چشم انداز بگذارد، راهی که با استبداد رأی و رهبرد های کشوری از جهان و يا منطقه و گروهی از داخل کشور همنوايی نشان ندهد، حق حاکميت ملی، تماميت ارضی، آزادی، عدالت و ديموکراسی را به رسميت بشناسد و در عمل رعايت کند، در چنان چارچوبی، مردم جامعه ما ره به سوی مرهم گذاری بر زخم ها خواهند برد و گامی برای هموار کردن راه برای نسل های بعدی.

 

انديشيدن به ريشه های رويش سياه روز شش جدی و پيامد های آن نيز کمکی درين زمينه هاست.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


اجتماعی ـ تاريخی

 

صفحهء اول