رزاق مامون
|
رزاق مامون
خط قرمز ايران
نگاه کلی: ظهور دکتر محمود احمدی نژاد بر صفحه جدید تاریخ سیاسی ایران، کلیه محاسبات راهبردی و پردازشهای ذهنی شرق شناسان غرب و همچنان دیدگاه های روشنفکرانه در سطح داخل را به مرکز دایرهء سیرک سیار سیاست های امروز پرتاب کرد تا یک فصل بگریند و آخر کار مضحک شوند. رئیس جمهور جدید، قبل از هرچیز دیگر بالغ ترین سرباز سربه کف دوره صدر انقلاب درایران است. کشور هایی که جمهوری اسلامی را به عنوان یک ذخیره گاه پایان نا پذیر ناسازگاری و خشونت تجربه شده نگاه میکنند، ازین رویداد واضحا نگران اند. اما هیبت نمایی خاموش " شورای نگهبان " از فراز آیی دکتر احمدی نژاد در رقابت های قدرت، عمدتا به هدف تحکیم اندامهای دایره نظام صورت میگیرد و به علت العلل پیروزی احمدی نژاد ربط چندانی ندارد. سالمندان گردهم آمده در شورای انتصابی و تصمیم ساز "نگهبان " بیش از دیگران اگاه اند که ایران امروز، به یک حصار دفاعی و انضباط فراگیر و تاخیر ناپذیر و قوانین پادگانی نیاز دارد تا از ضربات اجتناب ناپذیر سیستم مسلط سرمایه داری در حال توسعهء جهانی، به زمین نیافتد. آقای احمدی نژاد با وعده های بزرگ ووسوسه انگیز "بلشویکی" توانست بدنهء عظیم مردم ناراضی و فقیر جمیعت کشور را که اراده و امید های شان در آسیاب احکام بی تغییر مذهب وثروت آرد شده است، به نفع نظام وارد میدان کند. دکتر ماموریت دارد تا به نظام اسلامی فرصتی را مهیا کند تا این ساختار فرسوده و از لحاظ ظرفیت پذیریهای جدید، درجازده، به خود تکانی بدهد و زیر بنا های زنده گی در ایران تجدید حیات کنند.اما این حکومت در برابر چالشهایی قرار دارد که غول آسا تر از نیرویی است که ماشین اسلام سیاسی را به جلو میکشاند. ارزیابی این مساله که شهر دار فروتن تهران چه گونه بر سکوی قدرت پا نهاد، بحران انفجاری درداخل جامعه ایران را آیینه داری میکند. این که او برای تصفیه حساب با نهاد های فاسد و نا کار آمد درداخل نظام روی صحنه آمده است، اولین گام به سوی یک امر حیاتی است. احمدی نژاد با همان نهاد هایی مبارزه خواهد کرد که وی برای یکسره کردن و یا مهار کردن آنان قیام کرده است و این نهاد ها ظرف بیست و شش سال آزگار مامور تصفیه با دیگران بوده اند و خود به حسابدهی عادت ندارند. درحال حاضر دنیا با حاکمیتی کاملا یک دست در ایران رویاروی است. محافظه کاران،سلاطین بی زوال چهارچوب ائدیولوژی و فقاهت شیعی اند.ازین بعد هر گامی که برای انجام کاری برمیدارند، روایت صوری و مجوز انکار ناپذیر آن را از منابع اعتقادی بیرون میاورند. حالاکه عمامه نظام بر سر جوان ترین ناخدای داوطلب انقلاب گذاشته شده است،مردم یک بار دیگرچشم انتظار آمدن همان فرشته یی را دارند که شاید بارها پیش چشم شان از سوی مجریان داد گاههای باز و پنهان به نام حفظ نظام اسلامی اعدام شده است. دکتر احمدی نژاد الزاما مؤید تولد انقلاب نیست بلکه بازگشت به رویای صدر انقلاب است.
عوامل ظهور یک آرمانگرا: انقلاب بهمن ماه 1358 خورشیدی در ایران، پس از آن که "اسلامی" خوانده شد، تا جایی که توانست در قدم اول سر فرزندان غیر اسلامی و سپس سر بخشهایی ازفرزندان تنی خود را با تیغهء برهان قاطع احکام اسلامی برید و در کام خود فرو برد. انقلاب ایران بعد از انقلاب اکتبر در نیمه دوم دهه بیست قرن بیستم در روسیه و انقلاب توده یی چین پس از جنگ دوم جهانی، شاید پر تلفات ترین انقلابی است که آن هم دریک کشور قاعدتا مسلمان روی داد. انقلاب ایران از زمان پیروزی، هیچگاه دم خوش نزده است و هماره در زمینه های دفاع، چالشهای منطقه ای، اقتصاد فرهنگ وآزادیهای اجتماعی با دنیا و مردم خود در یک جنگ دایمی به سر برده است و این جنگ کماکان ادامه دارد. به غیر از تکانه های قدرتمند یک انقلاب دیگر، احتمال این که جنگ دایمی ایران درمحاذات عمومی، روزی به نقطه پایان خود نزدیک شود، نیز بسیار ضعیف است. میراث انقلاب و شگرد های یک ربع قرن در ایران، فرهنگ سیاسی و اجتماعی غریبه یی را در آن کشور مسلط کرده است. مشخصه این حالت ویژه در نارضایی به اعتیاد مبدل شده و علاج ناپذیر طبقات مردم، شعار پردازی، دوگونه زیستی و ابتلا به توهماتی توقف ناپذیر پیوسته بازتاب یافته است. اکنون انقلاب به جای آن که فرصتی برای بازنگری گذشتهء خود به چنگ آورد، محکوم شده است تا به سوی حوادثی فرار کند که مثل تیرهایی از داخل و خارج به سویش در پرواز اند. سرعت حوادث ناشی از دشواریهای بی پاسخ به حدی است که جامعه را به طور کل دستخوش نوسانهای عاطفی و اضطرابهای ذهنی کرده است. این انقلاب زمانی ماشین فعال تولید میلیونها سوال علیه نظامهای غربی و توتالیتاریزم شرقی بود اما حالا خود در موجی از "سونامی" پرسشها و سرزنشها گم شده است. در ایران استخوان بندی هزار وچهارصد ساله تلقیهای دینی از زمین لرزه عملیه های پیشرفته کمتر به خدشه افتاد؛ اما جنگ و بحران دیرپا وتدریجی در امور اقتصادی و اجتماعی بخش اعظم دست آورد های انقلاب «مستضعفین» را در دراز مدت جویده است. ایران درانتخابات اخیر نشان داد که در اوج تحولات به ظاهر غیر دراماتیک، تفسیر عملی دراماتیکی از تاریخ و فرضیه های مسلط رسمی ارایه میدهد. آقای احمدی نژاد برخلاف شعار های دوره های داغ انقلاب بر موکب شعار های مختصراما از حیث مضمون بسیار عظیم وسریع الاشتعال به میدان آمده است. این انقلاب در اوج سالهای جنگ سرد، با یک انفجارقدرتمند وارد تاریخ شد اما پس از یک ربع قرن، که انتظار میرفت با انفجار دیگری در زمینهء دموکراسی و دستیابی به ارزشهای مدرنیته، چهرهء تازه به خود بگیرد، ناگزیر است به هدف زنده نگهداری آرمانهای اولیهء قشر مذهب گرا، از آخرین ته مانده های ظرفیت خود بهره بگیرد. نهمین دور انتخابات به همان میزانی که لیبرالیزم دست راستی غرب را شگفت زده ساخت، استخوان بندی محافظه کاران مذهبی و اصلاح طلبان درداخل ایران را نیز به شدت تکان داد. اما به نظر میرسد "شورای نگهبان" علی رغم این پیروزی،با ضربت سختی از لحاظ عاطفی و اخلاقی رو به رو است که با بحران اخلاقی وخائفانه جمعی از رهبران کودتاچی در شوروی سابق علیه میخاییل گرباچف آخرین رئیس جمهور شوروی مشابهت هایی دارد. اصلاح طلبان ظاهرأ یک دست شدن قدرت سیاسی در ایران از سوی اقتدار گرایان راحتی قبل از برگزاری انتخابات مجلس پیش بینی کرده بودند. اما از پیروزی احمدی نژاد به عنوان "کودتای انتخاباتی" یادکردند و سازمانهای نظامی ارتش، سپاه پاسداران و بسیج را متهم کردند که دریک حرکتی سازماندهی شده و استفاده از ده ها هزار عناصر حقوق بگیر، کفهء حمایت از دکتراحمدی نژاد را سنگین کردند.سیدمحمدرضا خاتمی دبیرکل جبهه مشارکت گفت: "ما مغلوب یک حزب پادگانی شدیم." اصلاح طلبان ازین که مفاهیم دموکراسی وآزادی را با نان سرسفره خانواده ها ترجمه نکرده اند،به اشتباه خود افسوس میخورند.اما مردم ایران گذشته ازین که به چه دلایلی برای نماینده ولایت فقیه رأی دادند، قول مشترکی را در مورد یک تغییر، به اجرا درآوردند. احمدی نژاد خیلی ظریفانه خودش را از جمع فاسدان و غارتگران نظام تحت رهبری خاتمی کناره کشید و شعار مخالفت و تصفیه حساب با آنان را سرداد.اما این که وی پس ازین با زنجیرهء محکم قدرت وثروت در دستگاه حکومتی ایران چه روشی در پیش خواهدگرفت، باید یک دوره نه چندان طولانی انتظار ناراحت کننده یی را انتظار کشید. در ایران امروز، ناف غولهای حکومتی با لوله های نفت و اقتصاد عمدتا دولتی در پیوند است. و احمدی نژاد- بچه حزب الله دو آتشه- وعده داده است که شعار های عوام پسندی را که از نیاز های روی دسترخوان ملیونها تن از ایرانیان مایه میگیرد، یک به یک به اجرا درآورد. بخش اعظم ملتی که از وعده ها ودروغهای بزرگ رهبران قرار دادی سرخورده بودند، با حمایت از احمدی نژاد به مافیای ثروت وقدرت نامشروع جواب سختی دادند.مردم درین انتخابات ضمن آن که از علی اکبر هاشمی رفسنجانی محافظه کارو رهبران اصلاحات به ثمر نرسیده، انتقام گرفتند، نفس سیاست گمراه کننده و آکنده از فساد اقتصادی نظام جمهوری اسلامی را به چالش کشیدند. انتخابات در شرایطی برگزار شد که چهارچوبهای سیاسی و اداری سیاسیون اصلاح طلب درجریان تشکیل مجلس هفتم، تقریبا به طور کامل از بدنهء دولت خارج ساخته شد و امکان رقابت آزاد و بدون دستکاری، عملا از میان رفت. در شرایطی که فضای دموکراتیک، جایش را به استیلای جریان تئوکراتیک خالی میکند، اصل انتخابات بالطبع آسیب پذیر ومعیوب است. بیست و شش سال قبل، آیت الله خمینی از صفوف تهیدستان و "کشتی شکسته ها" سیلابی به راه انداخت تا ساختار های حکومتی را منهدم کند. دردور حاضر، احمدی نژاد دریک حرکتی از قبل هماهنگ شده، تاریخ را تکرار کرد. در دوره صدر انقلاب ملیونها تن از توده های کارگر و کشاورز و جوانان داوطلب در کارزار سرکوب حلقات روشنفکری چپ و دموکرات نقش تعیین کننده داشتند و مقارن این احوال در برابر تهاجم چندین جبهه یی ارتش صدام حسین به خاک ایران، از آنان به حیث حصار های دفاعی گوشتی استفاده شد. اکنون رئیس جمهور جدید و آقای خامنه ای بر این امر وقوف دارند که طریق استفاده از گروه های تربیت شدهء بخشهای مختلف نظام به شیوه دیروز نخواهد بود. بازوان مدافع نظام،اکنون دربرابر سیلاب هولناک سیاست خارجی، خواستهای سیاسی واجتماعی و مبارزه با گسترش فقر و مصیبت باید ایستاده گی کند. اصلاح طلبان شکست خورده و ناظران مخالف جمهوری اسلامی مدعی اند که مردم ایران در موقعیتی قرار داده شدند که ازمیان دو نامزد ناخواسته، ناگزیریکی را انتخاب کنند. نتیجه گیری ساده این امرآن است که تعداد چشمگیری از رای دهنده گان" از روی لجبازی، ناگزیری ویا از روی نفرت رای خود را به صندوق میریختند" و با بغضی در گلو از صحنه ناپدید میشدند. اما فراموشی این نکته غالبا تاسف باراست که خرد جمعی تحت هر شرایطی که قرار میگیرد، اشتباه نمیکند. احمدی نژاد به همیاری تمام دستگاه های حکومتی، شاید نتوانسته است تا به نوعی خرد مطلق دست یابد؛ اما نظام جمهوری اسلامی میپندارد که رأی اکثریت ایرانیان برخلاف پنداشتهای اصلاح طلبان و لیبرالهای ایران شناس خارجی به هدف اصلاح سیستم اقتصادی کل نظام به صندوق آقای احمدی نژاد ریخته شده است. اصلاح سیستم نظام درقدم اول فوق العاده دشوار و در مرحله بعدی، قمار بزرگیست که به بهای هویت وهستی نظام جمهوری اسلامی تمام خواهد شد.نسل دوم انقلابیون آگاه ونا آگاه سال 1358 خورشیدی، اینبار کل نظام حاصل از رفتار های انقلابی در طی نزدیک به سه دهه را به آزمایش گرفتند تا آرمانهای "گمشده" انقلاب را زنده کنند. احمدی نژاد از زهدان گمانهای معکوس روشنفکران و دموکرات های اصلاح طلب به عرصهء قدرت پا گذاشت.جهان بینی طبقه متوسط تحصیل کرده که در محور تهران بزرگ و تاحدودی در سایر شهر های عمده، در زمینه سیاسی نمایش قدرت میداد،درطی هشت سال حکومت خود حتی یک بارهم دست در دست مردم نگذاشت و در حساس ترین لحظات تاریخی از جمله سرکوب خونین تظاهرات دانشجویان دانشگاه تهران،قتلهای زنجیره یی، قلع و قمع فعالان رسانه های اصلاح طلب و بیرون راندن صد ها نامزد اصلاح طلب مجلس، فقط به قاش پیشانی شورای نگهبان نگاه میکرد. این "طیف وسیع" در روز انتخابات شاهد بود که " حتی دختران بی حجاب هم طرفدار دکتراحمدی نژاد بودند!" عده یی که از عملکرد اصلاح طلبان به گوشه های بیزاری کشیده شده بودند، سرانجام اعتراف کردند که " این انتخابات رقابت راضی و ناراضی و فقیر وغنی است." اصلاح طلبان، ناراضیان چپ و نهیلیست های سیاسی، خاطر نشان میکنند که مردم ایران دستخوش امواجی شدند که به همراهی یکدیگر اما با دل ناخواسته به بقای رژیمی مدد برسانند که ازآن نفرت دارند. یکی از ایرانیان ساکن شیراز دیدگاه خود را دربرابر انتخابات چنین نوشت: "من در مرحله اول نخواستم (درانتخابات) شرکت کنم ولی درآخرین لحظات دیدم که من چه رای بدهم و چه رای ندهم، تو(درین)مملکت هر کاری بخواهند میکنند و من هم گفتم بهتر است دردور اول شرکت کنم(معین)... در دور بعد،از رفسنجانی خیلی خوشم نیامد ولی با اظهارمخالفت با رهبری رفسنجانی رای دادم ولی همه سروته یک کرباس هستند." از سویی هم، تفاوت طبقاتی در جامعه ایران خصوصأپس از متارکه با عراق بسیارعمیق شده است.این درهء عمیقی که میان ثروتمندان و تهیدستان دهان باز کرده است، با چه چیزی پر خواهد شد؟ رویکرد به احمدی نژاد نخستین واکنش مسالمت آمیز مردم برای رهیدن از تنگنا های روز افزون اقتصادی است. یکی از ایرانیان نوشت:" به نظرم، چهارسال فاشیزم را باید تحمل کنیم ولی دزدی کمترمیشود." این اولین بار است که زنجیره قدرت به نفع تندروان رژیم به طورکامل بسته میشود وبه قول رهبران اصلاحات، اکنون که بخش غیر انتخابی دولت(شورای نگهبان) حرف آخر را زده است، آنها "نگران بسته شدن فضای جامعه، نگران رکود و کسادی بازار واقتصاد، نگران انزوای جهانی، نگران سکوت گورستانی در دانشگاه ها ونگران خاموشی صدا های آزادیخواه ودگر اندیش اند. " به نظر میرسد که بخشی از مردم وقتی امید شان را برای تغییر سیاسی ازدست دادند، به سوی شعار های نجات اقتصاد بیمار ایران حرکت کردند. درین میان اشتراک گسترده و چشمگیر مردم در انتخابات چیزی بود که برای هسته های اصلی قدرت بسیار اهمیت داشت. محور قدرت صحنه آرایی هایی را میخواست تا از زاویهء سیاست خارجی، چشم غرب را بسوزاند و نشرسرسام آور پلاکارتها برای تشویق مردم به شرکت درانتخابات نسبت به پلاکارت های تبلیغاتی نامزد ها، امری تصادفی نبود. بسیاری از رأی دهنده ها از کلمات کلی مانند آزادی و دموکراسی که غالبا رسانه های خارجی به جای آنان فریاد میزدند، خسته شده بودند. آنها به شغل، ازدواج و مسکن ضرورت دارند.مردم درفعالیتهای روزمره، نگران مسایل دیگری بودند که از نظر سیاست دانان ثروتمند مواردی مانند خدمات قطارشهری، وضع سالمندان، شهریه مدارس، فیلم، سینما و بهای کالای های مورد نیاز، پیش پا افتاده تلقی میشد. محافظه کاران درین بازی،برخلاف رقبای دموکرات خود، نیاز های روزمرهء زنده گی مردم را در محاسبات خود جا داده وشعار های کلی را برای دیگران گذاشته بودند. حدس قبل از انتخابات این بود که شعارهای مربوط به مساله رابطه با امریکا و تامین آزادیهای اجتماعی و فرهنگی، چانس نامزد ها را درین رقابت بالامیبرد. البته این برداشت درنفس خود درست است اما گزینش سخت گیرانه کاندیدا ها از سوی شورای نگهبان عمدتا درین مسیر پیش رفت که هریکی ازآنان در بهترین یا بدترین حالت ممکن باید برای نجات جمهوری اسلامی تلاش کنند نه چیزی بیشترازآن که سرنوشت" نظام " را با سوال هایی مواجه کند. ادامه تحریمهای اقتصادی و اثرگزاری تحریمهای درازمدت برزنده گی مردم حاصل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بوده است.دکتر احمدی نژاد برخلاف نامزدهای دیگر که مشکل اصلی ایران را انزوای بین المللی کشورو بحران روابط با غرب میدانند، سعی دارد تا مشکل ذاتی جمهوری اسلامی را در بعد داخلی کشور حل کند. تورم، فقر وبیکاری پدیده های اندکه حداقل هشت میلیون جمیعت ایران را زمینگیر کرده است.احمدی نژاد با وعده تقسیم عادلانهء درآمد های نفت به مرکز دایره رقابتها پا گذاشت و قول داد تا مراکز قدرت و غارت هزینه های ملی ایران را از چنگ چند سرمایه دار فربه و شکم بزرگ بیرون بیاورد.سیاستی که آقای خاتمی، از آن به عنوان "تزریق مصنوعی پول نفت" دربدنهء اجتماع ایران نامید. منتقدان بدین باورند که احمدی نژاد در عقب شعارهای عوام پسند خود، برنامه مشخصی برای مازاد درآمد های ارزی ارایه نداده است. درین صورت بیم آن میرود که مازاد درآمد های ارزی که به اساس پیشبینی ها به اضافه درآمد های غیرنفتی درسال جاری به پنجاه میلیارد دلار خواهد رسید، برای رفع نیاز های روزمره به مصرف برسد. اقتصاد شکننده ایران علی رغم افزایش بهای نفت ودرآمد اضافی ارز هنوز هم از تورم بالا، بیکاری فزاینده و فقر رو به توسعه رنج میبرد. این وضعیت زمانی به خطر جدی بدل خواهد شدکه مازاد درآمد ارز ازناحیه فروش نفت به حداقل برسد وآنگاه کلیه شریانهایی که ازین لوله ها تغذیه میشدند، خشک خواهند شد. کارشناسان هشدار داده اند که ممکن است روز های خوش درآمد های سرسام آور نفتی برای ایران به پایان برسد و آنگاه دکتراحمدی نژاد در برابرنیاز های هفده میلیون رای دهنده یا به قول خودش دربرابر نیاز هفتاد ملیون شهروند ایرانی،به چه راه هایی متوسل خواهد شد؟ این درحالیست که محدودیتهای دست و پاگیر برای سرمایه گزاریهای خارجی درکشور هنوزهم کاهش نیافته است.
شعار های بزرگ و دشواریهای غول آسا: از روی برنامه های انتخاباتی آقای احمدی نژاد میتوان فهمید که حسابرسی در صنعت نفت ایران ستون اصلی بنای اصلاحات او خواهد بود. شفاف سازی امور نفت، به نوعی برجسته سازی نقش شرکتهای داخلی را درپی خواهد داشت. البته شرکتهای داخلی به طورکل به بخش دولتی اقتصاد ایران مرتبط اند.وی ابتداء شمشیر تبلیغات انتخاباتی را در مورد کوتاه کردن دست غارتگران از صنعت نفت، برگردن اعتبارات هاشمی رفسنجانی که در دور دوم به عنوان گزینه اصلاح طلبان نیز معرفی شده بود، فرود آورد. احمدی نژاد قول داده است که در امر کوتاه کردن " دست مافیای نفت" حاضر است جان خود را فدا کند. وضعیت به گونه ای است که پنجه درپنجه افگندن بامافیهای اقتصادی در ایران، میتواند به بهای آسیب پذیری جبران ناپذیر کل نظام تمام شود. بدین ترتیب قبول این واقعیت که سرانجام گروه محافظه کاران در نهمین دور انتخابات به دو شاخهء تقریبا دشمن تقسیم شدند، کار دشواری نیست. مدیران وزارت نفت نخستین کسانی اند که در اولین دور تحولات مدیریتی از صحنه رانده میشوند. مافیای ثروت انحصاری درایران نیز که گفته میشود، تحت نظر آقای رفسنجانی کارمیکند، حساب های خود را دارد. تعداد آنانی که تجارب مدیریتی خود را در مقابله با تصفیه های مدیریتی رئیس جمهور جدید به کار میگیرند، اندک نیست.آنان ازمسیر بعدی "اقتدارگرایان" بیمناک اند وبدون شک دستگاه دولت صحنه رویارویی های سخت و خطرناکی خواهد بود. شفاف سازی صنعت نفت و تقسیم عادلانهء عواید ارزی حاصل از فروش نفت در شرایط حاضربرای دکتر احمد نژاد کار آسانی نیست. عامل داخلی درافزایش بیماری اقتصادی درایران نقش تعیین کننده یی نداشته است. بحران در روابط خارجی ایران، تحریمهای دراز مدت و رویارویی دایمی با ایالات متحده امریکا درایجاد اقتصاد معلول ایران نقش اساسی داشته است.آقای احمدی نژاد بدون حل این مسایل در سطح روابط خارجی، قادر نخواهد بودتا به وعده های بلند پروازانهء خود به هدف براندازی بنیاد های بی عدالتی درتوزیع ثروت در جامعه جامه عمل بپوشاند. اساسا ظهور دکتر احمدی نژاد در محور قدرت، معلول یک وضعیت اضطراری قبل از جنگ در ایران است. این کشور در حساسترین مرحله یی از حیات تاریخی- سیاسی خود قرار گرفته است.مراجع اصلی قدرت ساخت و سازها و بسته کاریهای فنی و مدیریتی قبل از جنگ اجتناب ناپذیر را انجام میدهند.اما رئیس جمهور جدید ملزم به این واقعیت است که قبل ازهر اقدامی دیگر، به انتظارات هفده میلیون رآی دهنده پاسخ بدهد.ممکن است وی بتواند در یک دوره کوتاه، بخشی ازدرآمد ارزی حاصل از فروش نفت را درامر ارایه خدمات اولیه برای مردم نیازمند مصرف کند.اما در دوره کاهش درآمد ها ولرزش های سیاسی، با عصبیت های غیر قابل کنترول اقشارکم درآمد رو به رو خواهد شد که وی از اثر حمایت آنان بر سکوی قدرت پا نهاده است. از سوی دیگرهمان نهاد هایی که تلاش های اصلاح طلبانهء خاتمی را در بهار اصلاحات مانع شدند، در برابر عزم قاطع احمدی نژاد برای ایجاد دستگاه متوازن توزیع امکانات نیز سخت تر خواهند ایستاد. آقای رئیس جمهور در برابر نسل جوان جوابده است؛ نسلی که به شیوهء سالمندان به زنده گی نگاه نمیکند وبرآوردن رگه های اصلی خواستهای شان فراتر از توان یک رئیس جمهور امروزی است.محدودیت و دشواریها در ایران امروز به یک نگرانی سراسری مبدل شده است. گوشه هایی از نظرات ایرانیهای جوان که به رسانه ها درز میکند، یک دوره یی ازخواستهای پایان ناپذیر و التهابی را نشان میدهد که "انحلال شورای نگهبان"، "پوزش خواهی ازامریکا"، "خارج کردن کشور ازانزوای جهانی"، " آزادی حجاب"،" عدالت اجتماعی"،"اصلاح قانون" وبهبود وضعیت اقتصادی خطوط اصلی آن را تشکیل میدهد. آنچه برای بیشترایرانیها حس نومیدی را القا میکند، گسترش این ذهنیت است که هررئیس جمهوری که واردعرصه قدرت میشود، ملزم به "حفظ نظام" است. دریک چنین موقعیتی خیلی دشوار است تا فقر و فساد رسمی و نهادینه شده را ریشه کن کرد. آقای خاتمی در هشت سال اخیردست کم فضایی را ایجادکردکه به اساس آن، گاه به خود جرأت میداد که در خصوص بعضی مسایل، حلقهء اصلی رهبری را به چالش بگیرد اما با آمدن احمدی نژاد دیگر کسی نیست که محور "غیرانتخابی" رهبری را مورد سوال قرار دهد. درین میان دنیای غرب ایران را همچون شبحی میپندارد که در هرحالت میتواند نظم دنیای ماحول خود را با خطر رو به رو کند.نخستین موضعگیری احمدی نژاد، ظاهرأ به حد کافی مجهول بود.وی به حیث فردی با سیاستهای " گرم وسرد" و "تغییر ازتند به ملایم" معرفی شد. اما به نظر میرسد که اگر وی به اصلاحات اقتصادی واجتماعی و رابطه با جهان خارج پشت نکند، این امکان وجود دارد که"بهار اصلاح طلبی" جای "زمستان اسلام گرایی" را در دوره کار او پرکند. دکتراحمدی نژاد ممکن است وعده های شگوفایی اصلاحات را که هیچگاه به عمل بدل نشد، همانند همتای قبلیش (خاتمی) تکرارکند؛ اما مردم تشخیص میدهند که اصلاحات خاتمی از هیچ چیزی به اندازه قول دادن و عمل نکردن لطمه ندید. احمدی نژاد احتمالا وعده های خاتمی رابه دلیل آن که به سلاح طبقاتی (شعارتفاوت عمیق بین ثروتمندان و تهیدستان) دسترسی دارد، حتی الامکان تکرار نخواهد کرد. ازرهبر جمهوری اسلامی سیدعلی خامنه یی نقل شده است که محافظه کاران و میانه روها دو بال یک پرنده اند که یکی بدون دیگری، توان پرواز ندارد. وی در کارزار سیاستهای یکطرفه سعی خواهد کرد تا مغز های متفکراصلاحات را به نفع برنامه های خودبه کار اندازد. منابع غربی به این نظرند که در دستگاه حکومتی که حالا از یک دست اداره میشود، بروزاختلافاتی جدید مانند اختلافات میان "تندرو ها و تندرو تر ها"اجتناب ناپذیرخواهد بود. دریک چنین وضعیتی، اجرای وعده ها دشوارترو رابطه ایران با دنیا به خصوص ایالات متحده امریکا تیره تر میشود و نهاد های چند محوری امینتی باردیگر به عنوان مامورسرکوب ناراضیان داخلی وارد میدان خواهندشد.
|