© Farda فـــــردا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بشير سخاورز

 

 

بخش اول

 

 بشير سخاورز

 

 

 

 

تأثير مشروطيت بر شعر ما

 

بخش دوم

 

پيوسته به گذشته 

 

 

نشر سراج الاخبار تا زمانی به تعويق افتاد که برای بار دوم محمود طرزی پيشنهاد چاپ آن را کرد و اين بار مردم با تعجب متوجه شدند که امير افغانستان پيشنهاد محمود طرزی را پذيرفت. بديهی ست که امير حبيب الله خان چنين خواهشی را از جانب کسی که خود با خانوادۀ شاهی در ارتباط نبود، نميپذيرفت و آن را خطری در برابر امارت خود می ديد، اما خواهش شخصی چون محمود طرزی نتوانست که دغدغۀ زياد ايجاد کند و آن به سببی که طرزی پدر زن شهزداده امان الله خان بود و از معتمدين امير به حساب می رفت، اما غافل از اين بود که طرزی خود در صف مشروطيت قرار داشت و در خفا با دوستان شاعر و نويسنده اش اين جريان راپيش ميبرد. به اين ترتيب نزديکان دربار وجود يک جريده را از امير تقاضا کردند که او هم اين امکان را برای شان داد. بديهی ست که اعضای مهم مشروطه خواه و هم آنهاييکه در نشر جريده همت گماردند، از خانواده های صاحب رسوخ بودند که بعداً راه را برای مردم عادی جامعه باز کردند تا آنها هم در اين عمليه سهم داشته باشند.  واضح است که در آن زمان سواد داشتن کار مردمان طبقهء بالای جامعه بود. چنانکه در خانودۀ محمود طرزی، پدر عمو و برادرانش همه صاحب قلم بودند و از بعضی از آن ها ديوانی به طبع رسيده است. از آن جمله ديوان محمد طرزی، پدر محمود طرزی را می توان نام برد که به همت محمود طرزی از چاپ بر آمد. پس به اين نتيجه ميرسيم که خانوادۀ طرزی مردمان با فرهنگ بودند و تأثير عمو و پدر طرزی بر خطوط انديشۀ وی به نظر می رسد. گفتيم که شعر بيشتر از هر ساحت ديگر توانست که تأثير مشروطه را به سود خود بپذيرد و در ضمن شاعران ما برای اولين بار متوجه وجود جريده يی شدند که بيشتر و بهتر می توانست افکار شان را در ميان جامعه منعکس سازد و هم تلاش طاقت فرسای نشر اثر قلمی را از دوش شان بر دارد. از جمله شاعران که سراج الاخبار را به عنوان يک روزنه برای ترويج افکار خود ديد، شاعر توانايی بود به اسم محمد سرور واصف که در آخر جانش را برای به موفقيت رسانيدن مشروطه از دست داد. محمود طرزی از استعداد اين شاعر گرانمايه خوب واقف بود و به همين دليل شمارۀ اول سراج الاخبار را با قصيدۀ اين شاعر توانا آذين بخشيد. اين قصيده هم در وصف سراج الاخبار سروده شده که وجود آن را برای بيداری ملت افغان ضروری می داند.

 

به حمدالله كه از آثار رحمت هاى يزدانى

خديو دادگر شد هر بناى عدل را بانى

لواى دين به عهدش آسمان سا گشت در عالم

كه از رفعت زند صد طعنه را بر چرخ كيوانى

رواج حكمت ايمانيان آمد كه از رشكش

به خاك تيره يكسان گشت حكمت هاى يونانى

فروغ جوهر دانش، فرو بگرفت عالم را

سواد جهل شد از لوحهء جان جهان فانى

فزود از پرتو دين، لمعهء انوار دانش را

زدود از چهرهء مرآت دهر آثار ظلمانى

مدارس را كه بُد پيرايهء دولت مشيد شد

مساجد را كه بُد زيب طراز دين شدش بانى

معارف را رواجى داد در اسلام نيكوتر

حقايق را اساسى ماند محكم در جهانبانى

 

بنور ان جريده كش سراج اخبار بام آمد

هميدون ديدهء جان جهان گرديد نورانى

بشارت باد اهل فضل و دانش را از اين مژده

كه باغ بخردى را آمد اكنون وقت ريانى

 

اين قصيدۀ بلند است كه تنها قسمتى از آنرا آورديم و از آن چند مطلب استنباط می گردد:

نخست: اينکه در زمان وی توجه به علم و دانش بوده و شاعر از دنيای پيشرفته خوب آگاه اند و بنا بر همين دليل ميباشد که ملت خودش را به تلاش و تکاپو فرا می خواند.

دوم: شاعر از کسانيکه مضمون شعر شان هنوز هم خال و خط پری چهرگان است، به نکوهش ياد می کند و آن را مضمون شعر گذشته می نامد. يعنی اينکه رسالت شاعر زمان وی، مبارزه برعليه جهل و نادانی ست و شاعرانی که هنوز هم در کمند زلف معشوقه های تخيلی اسير اند، به قول او شاعران دون هستند.

            نگويم اينکه سبحانم، وليکن اين قدر دانم

                                    که همچو شاعران دون، نيم در خال و خط فانی

واصف نويسنده و شاعر انديشمندی بوده و از آثاری که بزبان دری برگردانده، ميتوان کتاب "تاريخ ادريسيان و حموديان و موحدين افريقای شمالی" را نام برد که نسخۀ خطی آن در آرشيف ملی کابل موجود است.

اثر مشروطه را بر شاعران افغانستان می توانيم که در دو مقطع زمان بررسی کنيم.

نخست شاعرانی که خود در رأس مشروطه قرار داشتند و آغازگر نهضت به شمار می رفتند.

دوم شاعران يک دهه و يا دو دهه بعدتر که به شدن تحت تأثير شاعران مشروطه خواه قرار گرفته بودند و از شاعران دستۀ نخست پيروی می کردند.

 

 

 

ادامه دارد

 

 

 

 


صفحهء مطالب و مقالات

 

صفحهء اول